_امام_حسین_ع

#امام_حسین_ع 

#مناجات  



چَشمِ پُر نَم، فقط برای حسین

دلِ پُر غَم، فقط برای حسین

.

ما لباسِ سیاه می پوشیم

هر مُحرّم، فقط برای حسین

.

عَلمِ اشک می شود بر پا

در دو عالم، فقط برای حسین

.

روضه خوان جِبرئیل و گریه کُنَش

بوده آدم، فقط برای حسین

.

بُغضِ عالم، فقط برای علی

نَبضِ ماتم، فقط برای حسین

.

آه و ناله، فقط برای حَسن

نوحه و دَم، فقط برای حُسین

.

زخمهایش زیاد و گریه ی ماست

مثلِ مرهم، فقط برای حسین

.

پای هر روضه اشکِمان جاری است

زیرِ پرچم، فقط برای حسین

.

مادرش می رسد که گریه کُند

با قَدِ خَم، فقط برای حسین



رضا رسول زاده

مقتل #قتلگاه

#امام_حسین_ع 

#



ناله بزن ؛ با ناله از گودال لشگر را ببر

زینب بیا ، این شمر با پا رفته منبر را ببر

 

چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیر زن 

از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر 


این فرصت پیش آمده دیگر نمیاید به دست 

دامن کشان، دام‍ن بیاور با خودت سر را ببر 


ناله بزن ، فریاد کن ؛ اما همه ش بی فایده است

 این شمر- از اینجا نخواهد رفت ؛ مادر را ببر 


ای لشگر بی آبرو اینگونه عریانش مکن

پیراهنش را بر زمین بگذار ، معجر را ببر


انگشتری که ضربه خورده درنمیاید ز دست 

جایش النگوی من و این چند دختر را ببر


من در میان این شلوغی خیمه را گم کرده ام 

از بین نامحرم بیا عباس خواهر را ببر



علی اکبر لطیفیان

#امام_حسین_ع


#مناجات_امام_حسین_ع 



نه فقط پیغمبر مختار می گوید حسین

عاشقانه حیدر کرار می گوید حسین 


گوش دل را باز کن در های و هوی شعله ها

فاطمه بین در و دیوار می گوید حسین 


لخته ی خون حسن در طشت می ریزد هنوز

خون جگر با دیده ی خونبار می گوید حسین 


میثم تمار ذکر "یاعلی" بر دار گفت

مسلم اما بر فراز دار می گوید حسین 


تیر آجین پیکر سقا و با دست جدا

تشنه لب در عرصه ی پیکار می گوید حسین 


موج در موج فرات آتش به جانش می زند

از خجالت لحظه ای صد بار می گوید حسین


می خرد بر جان هزاران تیر زهر آگین ، حبیب

تا کند تکبیر را تکرار می گوید حسین


قتلگاه از آه زینب شور محشر گشته است

عصر غربت بی کس و بی یار می گوید حسین


گرچه دیگر در تن زینب توان و تاب نیست

از حرم تا قتلگه بسیار می گوید حسین 


روی نی خون خدا زینب تلاوت می کند

زینب او بر سر بازار می گوید حسین 


دختری در سایه ی خار مغیلان خفته است

تا شود با کعب نی بیدار می گوید حسین


دختری که دامنش آتش گرفته بی امان

می دود وقتی به روی خار می گوید حسین 


کربلا تا شام با زنجیر دستش بسته است

روی ناقه سید بیمار می گوید حسین 


تازیانه ، کعب نی ، سیلی ، شراب و خیزران

یک حرم در مجلس اغیار می گوید حسین 


گر چه دید ام البنین داغ چهار آلاله را

در بقیع با ناله های زار می گوید حسین 


در حضور التجا تا توبه اش گردد قبول

حضرت آدم به استغفار می گوید حسین 


اسم اعظم نام زیبای حسین است ای "کمیل"

هر کسی پی برده بر اسرار می گوید حسین



کمیل کاشانی

#شب_جمعه

#امام_حسین_ع 

 


سر جدا بود ولی پیکرش افتاد زمین

روی تل لطمه زنان خواهرش افتاد زمین


آمد و دید که دارد ز قفا می بُرَّد

او زِ پرپر زدن یاورش افتاد زمین


تا علمدار زمین خورد عدویش میگفت

بی پناه است همه لشکرش افتاد زمین


دامن طفل حسین ابن علی سوخته و

در بیابان بلا دخترش افتاد زمین


بسته بر نیزه شده یک سر کوچک ای وای

سر اصغر جلوی مادرش افتاد زمین


زیر لب عمه ی سادات دمادم  گوید

وای از آن دم که علی اکبرش افتاد زمین


کَند با خنجر خود قبر برای پسرش

از غم و داغ علی اصغرش افتاد زمین


ای خدا نیست ببیند که میان بازار 

دخترش با رخ بی معجرش افتاد زمین


از غم دوری او دختر خونین بدنش

ناله سر داد و کنار سرش افتاد زمین



عبدِ کریم

شب_جمعه

#امام_حسین_ع 

#حضرت_زینب_س 

#


به نیزه های روی تنت میشود نظر نکنم؟

ز دیده بوسی رگهات میشود  حذر نکنم؟


نمانده پیرهنت دشمنت به غارت برد

چگونه بعد تو  احساسی  از خطر نکنم؟


ببوسمت که دلم لااقل خنک بشود

مرا مجاب کنى لب به آب تر نکنم؟


ببخش خواهر خود را زبان نفرینم 

گرفته کاش نگیرد کمی اثر نکنم؟


به روی نیزه ای و پا به پات می آیم

 روا نبود که بی تو شوم سفر نکنم؟


ببین که خواب ندارد تنش پر از زخم است

رقیه گفته نیایی شبی  سحر نکنم؟


به جان خریده ام ای جان بناست آغوشم 

پناه دخترکانت شود سپر نکنم؟


قدم خمیده ولی ذوالفقار خواهم شد

بگیر دست مرا  کوفه را خبر نکنم؟



عفت نظری