امام علی علیه السلام

چقدر طرز نگاهت پدر عوض شده است

چقدر مضطرب و دل پریش و حیرانی

ندیده بودمت اینقدر تُو خودت باشی

مگر نیامده ای خانه ام به مهمانی؟


-

خدا نکرده مگر بد گذشته این گونه

سکوت کرده و بامن سخن نمیگویی

اگرچه مادر من نیست درد و دل بکنی

چرا تو حرف دلت را به من نمیگویی؟


بگو چه میگذرد؟ در دلت بگو چه شده؟

و یا بگو که قرارست ای پدر چه شود؟

چقدر زیر لب امن یجیب می خوانی

بلا به دور؛ قرارست در سحر چه شود؟


منم  که دل نگران  تو و  دلت هستم

تویی که درهمه ی عمر باورم شده ای

ببین  دلم  چه قدر شور می زند بابا

چرا تو این همه مانند مادرم شده ای


به یاد مادری و درد و چشم تو دیدم

که دیدنش همه ی آرزوی آخر توست

نمی شود عوض تو حسن رود مسجد

که بودنت همه امید قلب دختر توست


مرو که طاقت  داغ  تو را  ندارم من

مرو که آتش  قلبم  تو شعله ور نکنی

تورا به جان  عزیزت - نمی شود بابا؟

که داغ مادرمان را تو تازه تر نکنی

تو را به حق همان زخم پهلوی مادر

که با عزای تو من هم عذاب می بینم

چگونه تاب بیارم که بر روی دستت

هنوز  هم  رد  زخم  طناب می بینم

امام حسین علیه السلام

غریب مادر
چطور نگاه کنم داری میزنی پرپر

غریب مادر
به روی سینه ی توإ شمر ستمگر

غریب مادر
سنگ جفا به روی صورتت نشسته

غریب مادر
کی استخون سینه ی تورو شکسته


برات بمیره مادرت ، شلوغ شده دور و برت
برات بمیره مادرت ،  روی زمینه پیکرت
برات بمیره مادرت ،  شکسته شد بال و پرت
برات بمیره مادرت ، داره میبره حنجرت

بنی بنی
قتلوک ، ذبحوک ، و من الماء منعوک

عزیز خواهر
پیرهن کهنه ی تو رفته به غارت

عزیز خواهر
منم باید به تن کنم رخت اسارت


عزیز خواهر
دارم آتیش میگیرم از صدای نالت

عزیز خواهر
اگه بری دق میکنه طفل سه سالت

داره میمیره خواهرت ، به یاد نعش اکبرت
داره میمیره خواهرت،چیکارکنم با دخترت؟
داره میمیره خواهرت ، رفته به نیزه هاسرت
داره میمیره خواهرت ، با این نوای مادرت:


بنی بنی
قتلوک ، ذبحوک ، و من الماء منعوک


بمناسبت 8 شوال سالروز تخریب بقیع

سلام ؛


هشتم شوال تخریب ائمه بقیع

#یاامام_حسن_علیه_السلام

آفتاب از این حرم دارد خجالت می کشد
از سکوت ما قلم دارد خجالت می کشد

چشم های شیعه در شهر مدینه سال هاست
از بقیع بی حرم دارد خجالت می کشد

صحبت از شعر و بقیع و چند قبر خاکی است
بند بند محتشم دارد خجالت می کشد

گر چه با دست عرب شد هتک حرمت بر بقیع
از امامانش عجم دارد خجالت می کشد

یک قدم حتی برایش شیعه ای برداشت،نه
زائرش در هر قدم دارد خجالت می کشد

در کنار این قبور خاکی و ویران شده
چون کبوترها پرم دارد خجالت می کشد

ما قسم خوردیم اینجا یک حرم خواهیم ساخت
از دروغ ما قسم دارد خجالت می کشد

از وجود شیعیانی بی تفاوت مثل ما
قبضه ی تیغ دودم دارد خجالت می کشد

#تخریب_بقیع
#محسن_صرامی
التماس دعا

 *****************************************

سلام :

نه ضریحی , نه رواقی و نه سقاخانه ای
چشم ها اینجا نمی بینند جز ویرانه ای

زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی
کفتری پیدا نخواهد کرد آب و دانه ی

سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش
کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانه ای

چشم هایش ساغر خون دلش شد هر کسی
بی صداکرده ست نذرخاک ها پیمانه ای

روضه خواندن,گریه کردن, فاتحه ممنوع شد
پاسخش چوب است وقتی که بجنبد چانه ای

روز و شب گرم طواف قبله های خاکی اند
با دوچشم کاسه ی خون دسته ی پروانه ای

کافران مامور اجرای امور دین شدند
قبله باز افتاده در دست بت بیگانه ای

عاقبت یک روز خواهد ساخت روی این قبور
گنبدی از شعرهایش شاعر فرزانه ای

#تخریب_بقیع
#مجتبی_خرسندی
 التماس دعا

*******************************************
هر چند که این مقبره ویران شده انگار
با این همه چون ملک سلیمان شده انگار

هر چند که می خواست نماند اثر از تو
زوار بقیع تو دو چندان شده انگار

گفتیم پس از غصه ی تخریب بقیعت 
بهتر ، حرم فاطمه پنهان شده انگار

با بودن پیغمبر و این چار فرشته
از چند جهت قبله فراوان شده انگار

در ذهن خودم سمت بقیع تو نشستم
دیدم حرم و گنبد و ایوان شده انگار

گویا اثری نیست از آن پنجره ی غم
مثل حرم شاه خراسان شده انگار

یک دسته عزادار از آن دور می آید
ذکر دم این دسته حسن جان شده انگار

دیگر خبری نیست از آن مفتی ملعون
دربان شما یوسف کنعان شده انگار

دیدم عوض انهمه سنگ و عوض خاک
دیوار و در از لوء لوء و مرجان شده انگار

گفتم در و دیوار گمانم که .. ببخشید
این شاعر آشفته پریشان شده انگار

بگذار نفس تازه کند مادر زینب
سیلی به رخ فاطمه آسان شده انگار

باید برود کرببلا دل شب جمعه
با آمدن فاطمه طوفان شده انگار

ده اسب میآیند به سرعت سوی گودال
تازند بر آن پیکر عریان شده انگار

چشمان پر از خون حسین از سر نیزه
خیره به سوی جمع یتیمان شده انگار

باید که بمیریم به پای سرت ارباب
وقتی به اسیری برود خواهرت ارباب


#تخریب_بقیع
#سید_حجت_بحرالعلوم
التماس دعا 

****************************************

مداحی در صحن با صفای آقا اباعبدالله الحسین(ع)

مداحی در کربلای معلی 

صحن با صفای آقا اباعبدالله الحسین(ع)

خرداد سال 1388


دانلود فایل تصویری

 

روزی پیامبر اکرم به خانه حضرت زهرا آمدند . حضرت علی و حسنین (صلوات الله علیهم اجمعین) هم در خانه حضور داشتند .
پیامبر خطاب به اهل بیت خود فرمودند :
چه میوه ای از میوه های بهشتی میل دارید بمن بگوئید تا به جبرائیل بگویم از بهشت برایتان بیاورد.
امام حسین که در آن روزگار در سنین کودکی بودند از بقیه اهل خانواده سبقت گرفتند. رفتند در دامن رسول خدا نشستند و عرضه داشتند :
پدر جان به جبرائیل بگوئید از خرماهای بهشتی برای ما بیاورد .
و حضرت رسول اکرم هم به خواسته حسین خود جامه عمل پوشانیدند و به جبرئیل دستور دادند یک طبق از خرماهای بهشتی برای اهل بیت بیاورد.
مدتی نگذشت که جبرائیل یک طبق خرمای بهشتی را آورده و در حجره حضرت زهرا سلام الله علیها گذاشت.
پیامبر خطاب به دختر خود فرمودند : فاطمه جان یک طبق خرمای بهشتی در حجره تو نهاده شده است ، آنرا نزد من بیاور .
حضرت زهرا آن طبق را آوردند و نزد پدر گذاشتند. پیامبر خرمای اول از درون ظرف برداشتند و در دهان سرور جوانان اهل بهشت امام حسین نهادند و فرمودند « حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » سپس خرمای دوم را از درون ظرف برداشتند و در دهان دیگر سرور جوانان اهل بهشت امام حسن نهادند و باز فرمودند «حسن جان نوش جانت ، گوارای وجودت ». خرمای سوم را در دهان جگر گوشه خود حضرت زهرا نهادند و همان جمله را هم خطاب به حضرت زهرا بیان کردند.
خرمای چهارم را هم در دهان حضرت علی نهادند و فرمودند « علی جان نوش جانت‌، گوارای وجودت » خرمای پنجم را از درون ظرف برداشتند و باز دوباره در دهان حضرت علی نهادند و همان جمله را تکرار نمودند .
خرمای ششم را برداشتند، ایستادند و در دهان حضرت علی گذاشتند و باز همان جمله را تکرار کردند.
در این هنگام حضرت زهرا فرمودند : پدر جان به هر کدام از ما یک خرما دادید اما به علی سه خرما و در مرتبه سوم هم ایستادید و خرما در دهان علی گذاشتید . چرا بین ما اینگونه رفتار کردید ؟
رسول اکرم خطاب به دختر خود فرمودند:فاطمه جان وقتی خرما در دهان حسین نهادم ، دیدم و شنیدم که جبرائیل و مکائیل از روی عرش ندا بر آورده اند که : «حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به تبع آنها این جمله را تکرار کردم وقتی خرما در دهان حسن نهادم باز جبرائیل و مکائیل همان جمله را تکرار کردند و من هم به تبع آنها آن جمله را گفتم که « حسن جان نوش جانت ».
فاطمه جان وقتی خرما در دهان تو نهادم دیدم حوری های بهشتی سر از غرفه ها در آورده اند . و می گویند « فاطمه جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به پیروی از آنها این جمله را تکرار کردم.اما وقتی خرما در دهان علی نهادم شنیدم که خداوند از روی عرش صدا می زند « علی جان نوش جانت ، گوارای وجودت » . به اشتیاق شنیدن صوت حق خرمای دوم در دهان علی نهادم باز هم خداوند از روی عرش ندا زد که «هنیأ مرئیاً لک یا علی » نوش جانت ، گوارای وجودت علی جان.به احترام صوت حق از جا برخاستم و خرمای سوم در دهان علی نهادم ، شنیدم که باز خداوند همان جمله را تکرار کرد و سپس به من فرمود:« یا رسول الله بعزت و جلالم قسم اگر تا صبح قیامت خرما در دهان علی بگذاری من خدا هم می گویم علی جانم نوش جانت ، گوارای وجودت». 
  یا علی مولا جان

  خداوندا به حق علی گره از کارم بگشا

 جلاءالعیون علامه مجلسی

اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم .
اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم .
اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم.
اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم.
اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم.