یاسِ پِیغمبر از آسمونا رسیدِ 2
ایزَد نازِ قدومِش بهشت آفریده2
(ذِکرِ لبِ هر مَلک یا زهرا
علتِ خَلقِ فلک یا زهرا)2
یا زهرا ... یا زهرا ...
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
از خودِ عرش تا به زمین کِشیدِ صَف خِیلِ فرشتهِ و پری چِهر
تا دست به دست قنداقه شُ بدن به دستایِ محمدُ خدیجه
(اُمِ ابیهایی ... همسرِ مولایی
حدیثِ لولاک میگه مادرِ دنیایی)2
مادَر ... مادَر ... مادَر ... مدد یازهرا ...
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
یاسِ پِیغمبر از آسمونا رسیدِ 2
ایزَد نازِ قدومِش بهشت آفریده2
طه مَست از شمیمِ خداییش
حیدر دلبَستۀ اون نگاهِ ولاییش 2
(محورِاهلِ کِسا یا زهرا
حضرتِ خیرُ انساء یا زهرا2 ) 2
یا زهرا ... یا زهرا ...
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
حجتِ کُبری اُومدِ برایِ کُلِ اهل بیت به اذنِ داور
دستبوسِشِ خَتمِ رُسُل بهش میگه ام ابیهایِ پیمبَر
کنیزِ اللهی ... یارِ یداللهی ...
برای صاحِبَ الزمان تو حُجَت اللهی
مادَر ... مادَر ... مادَر ... مدد یازهرا ...
منبر توحید ذاتا وامدار فاطمهست
حاملِ وحی استُ و وحی از آبشار فاطمهست
هم نبوت هم امامت در مدارِ فاطمهست
بهترین اوصاف رب در اِنحصار فاطمهست
لافَتی تصدیق الا ذوالفَقار فاطمهست
تا نوشتیم از خدا آیات کوثر جلوه کرد
نام زهرا آمدُ الله اکبر جلوه کرد
عصمت زهرا شب قدر پیمبر جلوه کرد
گاه دختر جلوه کردُ و گاه مادر جلوه کرد
نورِ خاتم جلوهای از شاهکار فاطمهست
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
شهپرِ جبریل با رخصت از این در،شد بلند
خاکبوسی کرد فِضه،عاقبت زر شد بلند
تا بهپای حضرت صدیقه با سر شد بلند…
رتبۀ ایمان سلمان صد برابر شد بلند
این مقام ویژۀ خدمتگذارِ فاطمهست
روی تاج عرش طبق نصِ لولا فاطمه
نقش شد زهرا سلام الله علیها فاطمه
بس که زهرا شد علی و هست مولا فاطمه
در نجف چیزی نمیبینی الا فاطمه
آینه در آینه آنجا مزار فاطمهست
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
هست زهرا “قابِ قوسینِ ” مصلای علی
جانماز فاطمهست عرش معلای علی
این علیِ فاطمهست و اوست زهرای علی
رویِ گردنبند زهرا نام زیبای علی
روی سربندِ علی نقشُ نگارِ فاطمهست
والیدین گاهحیدر هست و گاهی فاطمهست
بهترین برنامۀ اسلامخواهی فاطمهست
باخدا حل میشود مشکل گواهی فاطمهست
مملکتداری توحیدی_الهی فاطمهست
کشور اسلامى ایران، دیارِ فاطمهست
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
دین بدون فاطمه نوعی لطیفهسازی است
از تن سرزندۀ اسلام جیفهسازی است
ننگ بر فکری که دنبالِ خلیفهسازی است
رهبری با شیوۀ شورا سقیفهسازی است
رهبر زهرایی ما افتخار فاطمهست
درد ما این است دین بازیچۀ تزویر شد
واژۀ تکلیف، ذبحِ واژۀ تدبیر شد
دیدی آخر غفلت بسیار دامنگیر شد
آی حزبالله برخیزید ، آقا پیر شد
تحت فرمانِ ولی بودن شعار فاطمهست
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
خسته ایم از زُهد تو خالیِ دنیادوستها
خسته ایم از طرز اسلام اروپادوستها
وای از لبخند استکبار دون،با دوستها
از خطاب تندرو گفتن،به آقادوستها
این میانهرو شدنها اِنکسار فاطمهست
لشکر اسلام در خیبر،توکل بایَدت
سوریه، لبنان، یمن، دستتوسُل بایدت
اربعینی در ریاضتها تکامل بایدت
تا چهلساله شدن قدری تحمُل بایدت
اربعین انقلاب ما بهارِ فاطمهست ...
ام_البنین کیست و چرا به او این لقب را دادند؟
مادر حضرت ابوالفضل (ع) و همسر حضرت علی(ع) .
این زن که نامش فاطمه است از قبیله بنیکلاب بود که پس از شهادت حضرت فاطمه)س) با امام علی (ع) ازدواج کرد و صاحب چهار پسر به نامهای عباس،جعفر، عبدالله و عثمان شد. امالبنین به معنای مادر پسران است. تمامی پسران ام البنین در کربلا به شهادت رسیدند.
در اواخر سال شصتم هجرى که یزید بر تخت خلافت نشست، ام البنین در شهر مدینه به رغم اینکه سالیان پایانى عمر پر بار خویش را مى گذرانید و حدود شصت سالى از دوران حیاتش سپرى مى شد، آماده انجام رسالتى مهم و تاریخى ـ ارزشى بود و این رسالت: فرستادن پسران رشید و جانباز خویش در رکاب امام زمانشان ـ حسین بن على علیه السلام ـ براى آفرینش حماسه کربلا بود.
ام البنین در این زمان به همراه فرزند ارشد خود ـ عباس علیه السلام ـ و عروس و نوه ی پسرى خویش ـ عبیداللّه ـ در مدینه زندگى مى کرد همواره منتظر واکنش و دستور امام زمان خود، نسبت به این اتفاقات بود، پیوسته در جریان اخبار مدینه و واکنش امام قرار مى گرفت. هنگامى که امام قصد مکه کرد، پسران خویش را جهت همراهى و محافظت کردن از امام حسین علیه السلام و اهل بیت او، به همراه ایشان به مکه فرستاد و خود چونان مردى، سرپرستى تنها عروس و نوه ی خود در مدینه را به امید برگشتن امام و یارانش از مکه، به عهده گرفت.
شاید اصلى ترین علت عدم همراهى ام البنین با امام حسین علیه السلام ، این بود که این زن، تصور نمى کرد این سفر آغاز سفرى موعود باشد که امام و فرزندان او باید به پیشواز آن بروند. ام البنین هرگز تصور اینکه این سفر، براى اداى مسئولیتى توسط امام حسین علیه السلام باشد نمى نمود.
دلیل دیگر عدم همراهى ام البنین با کاروان شهادت کربلا، مشقت فراوان سفر براى او که پیرزنى شصت و چند ساله بود، است. به علاوه از آنجا که گرما طاقت فرسا بود، به سبب کهولت سن، قادر به همراهى با کاروانیان نبود. وى در مدینه چشم به راه بازگشت کاروان از سفر حج ماند و هرگز اطلاع نداشت که این سفر، آغاز سفر موعود خواهد بود.
در عین حال این شیرزن ولایتمدار، به رغم عدم همراهى با کاروان، به فرزندان خود توصیه کرده بود در همه حال، دست از یارى حسین علیه السلام برنداشته و پیوسته گوش به فرمان فرزند پیامبر و امام بر حق خود باشند.
چنانکه تا بازگشت کاروان عاشورا، – از زمانى که مدینه را به مقصد مکه ترک گفته بودند تا زمانى که بازماندگان به مدینه بازگشتند، حدود سه ماه به طول انجامید.- و پس از ورود بشیر بن جذلم به مدینه، به عنوان پیک امام سجاد علیه السلام ، ام البنین جهت کسب اخبار کاروان و حوادث بر آنها به همراه تنها یادگار عباس، نزد بشیر رفت که در حال انتشار خبر کاروان عاشورا و سرانجام آن بود.
در هنگام آمدنِ این پیرزن به سمت بشیر، جمعیت زیاد زنان و مردان کوفه، با مشاهده او، به احترام از جلویش کنار رفته، بشیر تا نگاهش به این زن بلندبالا، با قامت رشید افتاد، از اطرافیان خود پرسید:
این زن کیست که مردم مدینه اینقدر به او احترام مى گذارند؟!
جواب دادند: ام البنین کلابى ـ همسر على علیه السلام و مادر عباس ـ است.
بشیر تا ام البنین را شناخت، وى را مخاطب قرار داده، با حالت محزون و گرفته گفت: ام البنین! خبر دارى عباس و پسرانت را در کربلا شهید کردند؟
آن بانوى فداکار پس از شنیدن خبر شهادت فرزندان شجاع خود، بدون ذره اى منقلب شدن، همچون کوهى استوار، از بشیر جویاى حال امام حسین علیه السلام گردید و گفت:
جان من و تمام فرزندانم فداى پسر فاطمه سلام الله علیها، از حال امام و مقتدایم چه خبر دارى؟
ام البنین که حتى پس از شنیدن خبر شهادت تمامى فرزندان خود، به عشق سلامتى امام تا آن لحظه خم به ابرو نیاورده بود، وقتى خبر شهادتِ حسین علیه السلام را به همراه دیگر فرزندان خود شنید، در حالى که زانوان او زیر این بار گرانبها خم مى شد، رویش را به طرف مردان و زنان مدینه برگرداند و با حالت غمگینانه اى، آنان را خطاب کرده گفت:
مردم مدینه! پس از شهادت امامم و تمامى پسران رشیدم، از شما مى خواهم از این به بعد مرا ام البنین نخوانید؛ چرا که ام البنین یعنى مادر پسران رشید؛ ولى پس از شهادت فرزندم حسین علیه السلام و دیگر پسران رشیدم، هیچ پسرى براى من باقى نمانده است. (1)
شیر زن بنی کلاب،همسر ابوتراب،مادر گل و گلاب،بی بی جان یا ام العباس
زن با اصل و نسب،فخر در قوم عرب،تویی مادر ادب،بی بی جان یا ام العباس
بعد زهرایی برترین بودی با وقار و متین
در خانه ی مولا تویی به لقب ام البنین
به غلامیه حسین بن علی،شد ثمرت
به فدای ادب و،حجب و حیای پسرت
(مددی فاطمه ی ام بنین،مولاتی)
مادر عشق و وفا،مظهر جود و سخا،مدد ام الشهدا،بی بی جان یا ام العباس
جان عالم به فدات،عمریه منم گدات،سرمو میدم به پات،بی بی جان یا ام العباس
سائلم به درگاهه تو نذرت جون ناقابلم
فخرم اینه که نوکر پسرت ابوفاضلم
هم مسلمونا و شیعه،بلکه ارمنیا
غذای نذری میدن برای بچت تاسوعا
(مددی فاطمه ی ام بنین،مولاتی)
خونهی من که خونهی مُراده
خدا بهم اینجا علی رو داده
چار تا غلام آوردم اینجا واسه
دو تا خانوم و دو تا آقا زاده
برا دو خورشیدش یه ماه آوردم
برای خیمه تکیهگاه آوردم
روزی که عباسم و دید علی گفت...
برای دختراش سپاه آوردم
اما زدند آینه رو شکستند
دلای سنگی سرش و شکستند
دلیل داره اگه زمین میخورم
آخه عصای پیریم و شکستند
میگن که خیمهها کفن ها شدند
با سیلی غرقِ خون دهنها شدند
یه چند تا دخترام رسیدن ولی
دیدم شبیهِ پیر زنها شدند
اَمون از این موهای خاکستری
از این همه گُلای نیلوفری
عباسم و حسینم و گرفتند
نه مادرم نه حتی نامادری
دست رو دلم نذار دلم کبابه
شبیه روی سوخته ی ربابه
تا وقت مردنش همش میپرسید...
چرا نذاشتن پسرم بخوابه
ربابه و روضهی ما سه شعبه
میگه زدید ولی چرا سه شعبه؟
فرقی داره شیر خواره با علمدار
فرقی نداره نیزه با سه شعبه؟
دست رو دلم نذار دلم شکسته
رو مشکِ پاره لَختهخون نشسته
خونَش خراب شه خونم و خراب کرد
هرکی به نیزهها سرت رو بسته
غلام آقات شدی ابالفضل
سایه سادات شدی ابالفضل
هرکسی سهمی از تو رو کَند و برد
بد جوری خیرات شدی ابالفضل
تیر و چطور با زانوهات کشیدی
فاطمه رو به قتلگات کشیدی
چطور با دستی که نداشتی مادر
چادرشو و روی چشات کشیدی
عاقبت انتظار تو سر اومد
سرت زمین نخورده مادر اومد
نذاشت که روی نیلی رو ببینی
تیری که از پشت سر تو اومد
#حسن_لطفی