گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام  

در باز شد تو تالار یزید، دیدند زن و بچه را به طناب بستند، اصل پاکی و طهارت، سر مبارک را داخل طشت طلا گذاشتند، آن ملعون شراب می خورد، اضافه ی شراب را پایین تخت روی سر مبارک می ریزد، یکی از زنها مؤمنه سر را با گلاب شست، دوباره آوردند، شروع کرد با چوب خیزران زدن، می گفت: عجب لب و دندان قشنگی داری حسین! کجایند بزرگان من ببینند چی کردم با تو … .

منبع:کتاب گلواژه های روضه

*************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ هتک حرمت بدن مبارک

سیدبن طاووس گوید: پس از آن که امام حسین (علیه السّلام) به شهادت رسید، عمر سعد ملعون در میان سپاهیان خود فریاد زد:
من ینتدب للحسین فیوطّی الخیل ظهره؟
چه کسی حاضر است بر حسین (علیه السّلام) اسب بتازد و پشت او را با اسبان لگدمال کند؟
ده نفر از گروه طاغیان این کار را پذیرفتند … و آن قدر پیکر مقدس امام حسین (علیه السّلام) زیر سم اسبان لگدمال کردند، حتی رضو اظهره و صدره، استخوان های پشت و سینه ی آن حضرت خرد شد.
مرحوم عبدالرزاق مقّرم می گوید: هر کدام از این اسب ها به هر شهری که می رسیدند، نعلشان را می کندند و به عنوان تبرّک بالای منازل خود آویزان می کردند و یا می کوبیدند، در اثر همین کار، رفته رفته عمل مزبور سنت شد و بعد از آن اکثر مردم نظیر همان نعل ها را می ساختند و بالای درب خانه ها آویزان می کردند.
سالار کربلا، عبدالرزاق مقرّم ، ص ۸۱، کتاب (التعجب) کراجکی ملحق بکتاب کنزالفوائد ص ۴۶ و شماره ی مسلسل ص ۳۵۰

*******************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ قتل مظلوما

قُتِلَ مظلوما یعنی چه؟
یعنی کسی که بی دلیل کشته بشود، بی گناه کشته بشود، که می تواند در دو قسمت باشد:
یکی در کیفیت شهادت، یکی هم مظلومیت بعد از شهادت
یعنی حتی اگر کسی هم می خواهد کسی را بکشد، نباید به او ظلم کند.
فرمود: می خواهید به قربانی احسان کنید، چند تا کار اگر بکنید به او لطف کردید.
اول اینکه او را جلوی هم نوعش نکشید … .
دوم اینکه قبل از کشتن به او آب بدهید .
سوم با مرگ صبر او را نکشید، یعنی او را زجر کش نکنید.
چهارم حق ندارید به قربانی ضربه بزنید، بگذارید دست و پا بزند.
اما  امان از مظلوم کربلا حسین (علیه السّلام) ….

منبع:کتاب گلواژه های روضه

****************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ چهارجراحت حضرت

مرحوم شیخ جعفر شوشتری می گوید: در روز عاشورا، چهار جا، چهار عضو بدن ابی عبدالله به خاطر بی آبی از کار افتاده بود، که حتی شاید اگر آب هم می دادند، کار از کار گذشته بود و فایده نداشت.
اولین جایی که از عطش از کار افتاد چشمان امام حسین (علیه السّلام) بود، امام صادق (علیه السّلام) می فرماید: جدّ ما در روز عاشورا، از شدت عطش چشمانش آسمان را دود می دید.
دومین عضو، لبهای آقا بود، می دونی چرا؟ حمیدبن مسلم می گه دیدم لب های حسین علیه السلام مانند دو چوپ خشک شده به هم می خورد، دیدم از لبهای حسین داره خون می آید.
سومین عضو زبان حضرت بود، همان زمان که علی اکبر را بغل گرفت، زبان در دهان علی گذاشت، علی اکبر دید بابا از خودِ او تشنه تر است.
چهارمین عضو جگر حسین بوده، هلال بن نافع می گوید، آمدم نزدیک گودال، جنگ تمام شده، از بالای گودال نگاه کردم، دیدم لبهای حسین تکان می خورد، نزدیک تر رفتم، گفتم شاید حسین نفرین می کنه، دیدم می گوید: «لشگر جگرم از تشنگی می سوزد» از گودال آمدم بیرون، سریع رفتم آب آوردم، دیدم شمر داره بیرون می آید، گفت کجا می روی، گفتم می روم پسر فاطمه را سیراب کنم، گفت زحمت نکش، من سیرابش کردم … .

منبع:کتاب گلواژه های روضه

******************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ ذبح عظیم

ذبح کردن و نحر کردن دو چیز است: ذبح کردن سر از بدن جدا کردن است، و نحر این است که نیزه یا کاردی در نحر او، که گودی گردن است، فرو می برند، مانند شتر که او را نحر می کنند. لذا خطاب به ابی عبدالله در فقرات زیارت می خوانیم (السلام علی من هو نحره منحور)
مواعظ ص ۱۸
منبع:کتاب گلواژه های روضه

***************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ زیرگلو
یعنی زینب نمی تونست زودتر زیر گلو را ببوسه، نه می خواست تا لحظه ی آخر برای یک لحظه هم شده جان امام زمانش را بیشتر نگه داره، لذا لحظه ی آخر صدا زد، مهلاً مهلا …

منبع:کتاب گلواژه های روضه

****************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ یتیم نوازی

سکینه (سلام الله علیها) با آن زبان شیرین شروع به حرف زدن کرد، تا اینکه آقا از اسب آمدند و روی خاک ها نشستند، آغوشش را باز کرد، فرمود بیا عزیزم، مگر نگفتی بیایم پایین تا مرا بغل کنی، مگر نگفتی بیا برای آخرین بار دستامو دور گردنت بیندازم، پس چرا نمی آیی؟ صدا زد، بابا دلم برای بغل کردن تو تنگ شده ولی وقتی می خواستم این کار را بکنم از درون خیمه دیدم دو تا بچه های یتیم مسلم دارند نگاه می کنند، دلم نیامد که دل آنها بسوزد و یاد پدرشان بیفتند … .
گذشت تا زمانی که مولا در گودال قتلگاه افتادند، سکینه آرام به طرف عمه آمد، بالای گودال صدا زد، عمه این بدن کیه؟ زینب (سلام الله علیها)  صدا زد: بدن باباتو نمی شناسی، این بدن بابات حسینه، سکینه (سلام الله علیها) خودش را روی بدن انداخت … .
خطابی کرد زینب مادرش را         ببین دیر آمدی بردند سرش را

منبع:کتاب گلواژه های روضه

*****************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ خاک کربلا

بر این خاک امام زمان (عج) سه تا سلام در زیارت ناحیه می دهد:
السلام علی ساکن تربت الزاکیه
السلام علی من جعل شفاء فی تربته
السلام علی خدا التریب و شیب الخضیب
می گفت کربلا بودم یه پیرمرد ۷۰ ساله خیابون پشت قبله، تو کوچه پس کوچه ها مهر فروشی داشت، دیدم اهل دله، رفتم دیدنش، یه سؤال ازش کردم، گفتم این همه ساله دارند تربت کربلا درست می کنند مگه این خاک چقدر است، چرا تمام نمی شود، پیرمرد گفت: من بچه ی کربلام، ۷۰ ساله دارم تو کربلا زندگی می کنم، هر سال سه بار این شهر گرد و غبار عجیبی می آد، یکی دو روز اینقدر زیاد است که همه جا رو خاک می گیره، عبارت او این طور بود سالی سه بار خدا خاک کربلا را از آسمون می فرسته … .

منبع:کتاب گلواژه های روضه

*************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ قاتل امام حسین علیه السلام

روزی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در ضمن خطبه ای فرمود: سلونی قبل أن تفقدونی، سعدبن ابی وقاص به امام گفت: در سر و بدنم چند تا مو وجود دارد؟ امام فرمودند: جهت صدق مدّعای خود به تو می گویم که در خانه ی تو پسرکی به دنیا آمده که حسین مرا در کربلا خواهد کشت.
شیخ مفید در ارشاد می نویسد: مردم پیش از شهادت امام حسین (علیه السّلام) به عمر سعد لقب «قاتل الحسین» داده بودند.
عمر سعد از جمله هفتاد نفر از اشراف کوفه است که امام را به کوفه دعوت کرد.

منبع:کتاب گلواژه های روضه

*************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ روضه حبیب بن مظاهر

حبیب بن مظاهر دو مرتبه جانش را فدای امام حسین (علیه السّلام) کرد و دو مرتبه هم او را زیارت می کنند، چون قبرش جلوی درب حرم است، یک مرتبه موقع رفتن و یک مرتبه موقع بیرون آمدن از حرم، یکی از علمای بزرگ در خواب، حبیب بن مظاهر را دید و طبق آیه ی شریفه ی (و هم فی الغرفات امنون)، آنان در بهترین جای جنت آسوده اند و به مصداق، (یطوف علیهم ولدان مخلدون) یعنی بهشتیان بهره مند می شوند از دست غلامانی که به انواع تمتعات بساط نشاط را گسترانده اند.
به حبیب بن مظاهر عرض کرد: چگونه شکر این نعمت را به جای می آوری که در جوانی همراه پیامبر و در پیری در رکاب فرزند امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به شهادت رسیدی؟ چنین سعادتی برای هیچ کس نبوده، آیا هیچ آرزویی داری؟ جواب شنید: فقط یک آرزو که ای کاش بار دیگر به دنیا برمی گشتم و مانند شما در عزای امام حسین (علیه السّلام) شرکت می کردم، زیرا از پیامبر اکرم (ص) شنیدم که فرمودند: هر کس در مجلس مصیبت فرزندم حسین (علیه السّلام) حاضر شود و از روی معرفت، قطرات اشک از دیدگانش جاری شود، خداوند ثواب صد شهید را به او عطا می فرماید و درجاتش را در بهشت بالا می برد، اگر چه من در رکاب حضرت شهید شدم، اما ثواب یک شهید را بیشتر ندارم.

حکایاتی از عنایات حسینی، ص ۱۳۹ – مقتل سالار شهیدان ص ۴۱۵

منبع:کتاب گلواژه های روضه

***************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ روزه ی امام حسین علیه السلام

اولین بار است که آقا ابی عبدالله روزه گرفته، فاطمه (سلام الله علیها) فرستاد دنبال آقا رسول الله (ص) بابا جان ! یا رسول الله اولین بار است حسین (علیه السّلام) روزه گرفته، افطار قدم رنجه کنید، خدمت شما باشیم، همه کنار سفره ی افطار حسین جمعند، وقت افطار که شد، آب مقابل حسین (علیه السّلام) گذاشتند، وقتی خواست افطار کند یک نگاه به صورت جدش رسول الله (ص) کرد، یا جدّاه، به من چه می دهی افطار کنم؟
یک نگاه به صورت قشنگ حسین (علیه السّلام) کرد، فرمود: نصف عبادت های من برای آن هایی که تو را دوست دارند، امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمود: حسین جان افطار کن، بابا جان به من چه می دهی افطار کنم؟ امیرالمؤمنین فرمود: نصف عبادت های من برای آن هایی که تو را دوست دارند.
(فردای قیامت یک وقت به پرونده ی اعمالت نگاه می کنی عبادت های علی را می بینی)
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: پسرم افطار کن، مادر به من چه می دهی افطار کنم؟ نصف عبادت های من برای آن هایی که برای تو گریه می کنند (ثواب یکی از آن نمازهای شب نشسته حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای همه ما بس است، ثواب یکی از آن تازیانه هایی که در راه ولایت خورد برای مغفرت ما در روز قیامت بس است)
امام حسن (علیه السّلام) فرمود: داداش افطار کن، برادر جان شما به من چه می دهی؟ فرمود: فردای قیامت خودم بر در بهشت می ایستم و یک یک محبّانت را وارد بهشت می کنم، وقتی همه ی آنها وارد بهشت شدند، بعد خودم وارد می شوم.
کبریت احمر مرحوم بیرجندی
منبع:کتاب گلواژه های روضه

****************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ گرد وخاک پای زورا

علامه امینی چنین نقل می کند:
پدر و مادری ناصبی دشمن اهل بیت بچه دار نمی شدند. مادر نذری کرد که اگر خدا به او پسری بدهد او را به راهزنی بر زائرین امام حسین (علیه السّلام) و کشتن ایشان قرار دهد !!
اتفاقاً بچه دار شده و بچه ی آن ها هم پسر بود، وقتی که به حد رشد و بلوغ رسید، پدر و مادر قضیّه ی نذر خود را به او گفتند: آن جوان قبول کرده و آمد در نواحی مسیّب که در نزدیکی کربلاست، منتظر کاروان زائرین ماند.
در همان هنگام، خواب بر وی غلبه کرد و قافله ی زائرین قبر امام حسین (علیه السّلام) گذشت در حالی که گرد و غبار زوّار بر بدن این جوان نشست، در همان حال در عالم رؤیا دید که قیامت برپا شده و فرمان آمده است او را به آتش دوزخ اندازند، وقتی در آتش افتاد متوجه شد آتش بدن او را نمی سوزاند، علت آن را در خواب به او اطلاع دادند که به خاطر گرد و غبار زائر امام حسین (علیه السّلام) آتش بدنش را نسوزاند !!
از خواب بیدار شده و از قصد بد خود برگشت و همان جا توبه کرد و جزء محبّان خاندان اهل بیت عصمت و طهارت شده و هراسان خود را به قبر شریف حضرت سیدالشهدا رساند.

منبع:کتاب گلواژه های روضه

**************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ نوحه خوان

نظام رشتی از نوحه خوان ها و نوکرای با اخلاص بود، چند ماه قبل از مرگش بیمار شد، تو بستر افتاد، مردم می اومدند زخم زبونش می زدند. لال شد، دیگه نمی تونست حرف بزنه، گفتند: دیدید این که دم از حسین (علیه السّلام) می زد آخر لال می میره، دخترش می گه روزی بابام صدام زد و با اشاره گفت: یه قلم و کاغذی برام بیار، تا آوردم برام نوشت: دخترم غصه نخور من نوکر اربابم، ارباب منو تنها نمی گذاره و ساعتی گذشت، باز منو صدا زد و نوشت آگاه باش هر وقت اشاره کردم بدون که اربابم اومده .
نمی تونه تکون بخوره، دخترش می گه دقایقی بعد دیدم دست گذاشت رو سینه اش از جا بلند شد، تعجب کردم صدا زد: السلام علیک یا ابا عبدالله … بعد از سلام بابام یک دفعه دراز کشید هر چی صداش زدم بلند نشد.
منبع:کتاب گلواژه های روضه

***************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ رسول ترک

لات بود، سر و وضعش خوب نبود، اومد مجلس امام حسین (علیه السّلام)، صاحبان هیئت بیرونش کردند، گفت ای بابا ! مجلس مال یکی دیگه است، حسین ! خیال کردم خیمه، خیمه ی توست اومدم، اگه می دونستم اینها صاحب خیمه اند نمی یومدم، من اصلاً خونه ی اینها نیومدم، تو که می خواستی دست شمر را هم بگیری، آقا باشه !! من رفتم، هی با خودش می گفت: من امشب مجلست را خراب کردم، شب رئیس هیئت خوابیده، گنبد و بارگاه حسین (علیه السّلام) را دید، قافله ی عزادارها، دسته دسته می آمدند، دید یه سگی قافله ها را نوبت نوبت می بره و می آره، دید سگه سرش مثل آدمه، اومد دید همون رسولِ ترکه …. از خواب پرید ، به سرش زد …
(آقا یه جایی ما را هم قبول کن، گوشه کنارها کاری دست ما بده) بزرگان هیئت را جمع کردند اومدند، در زدند، رسول کارت داریم بیا، گفت: من نمی آم، من بخوام بیام یه شرط دارم، خودت یه قلاده گردنم بندازم بیام ….

منبع:کتاب گلواژه های روضه

************
داستان کامل رسول ترک را لازم دیدم ذکرکنم:

ماجرای توبه‌ی رسول
باز هم ماه محرم فرا رسیده بود وشهر وخیابان وبازارها جنب جوش خاصی پیدا کرده بود.مرد و زن همه آدم ها خودشان ومحله هایشان را به رنگ مشکی در آورده بودند.
درآن سال در یکی از شبهای دهه‌ی اول محرم مردی با ابهت و قوی هیکل به سوی یکی ازهیئت‌ها ی اطراف بازار تهران در حرکت بود.
مسئول هیئت از اینکه رسول ترک به هیئت وجلسه‌ی آن‌ها می آید.بسیار ناراحت وخشنود بود.
دراین چند شب که از ماه محرم می گذشت.رسول ترک هر شب در آن هیئت حاضر می شد.اما مسئول هیئت از بودن آن در ناراحتی به سر می‌برد زیرارسول آدمی قلدر ولات ولاابالی بود او مردی بود که به فسق وزورگویی شهرت داشت اما رسول با تمام این گمراهی‌هایی که داشت یک صفت خصلت نیکو وعجیبی نیز داشت.او دوستدار امام حسین بود بخاطرهمین در ماه محرم به هیئت و جلسه میرفت.او نسبت به امام حسین بسیار مؤدب بود او حتی گاهی قبل از اینکه بخواهد به سوی جلسه‌ی روضه حرکت کند.ابتدا دهانش را به وسیله‌ی آب،آب میکشید.تا نجس نباشد.رسول ترک آن شب وارد هیئت شد.بسیاری از نگاههایی که به آن می‌افتاد محترمانه ومهربانه نبود.رسول ترک که مشغول عزاداری و همنوایی با آنها شده بود طولی نکشید که چند نفر از اعزای هیئت به دورمسئول هیئت حلقه زدند از طرز نگاههایشان معلوم بود که از آمدن رسول ترک در هیئت ناراحت بودند.بعد از چند دقیقه جوانی از میان آنها قد راست کرد ویک راست به سوی رسول رفت.رسول از او استقبال کرد.آن جوان مشغول صحبت شدوماجرا رابرای او توضیح داد که باید از مجلس بیرون برود ودیگر حق ندارد در جلسه وهیئت آنها شرکت کند.اودر آن حالی که خیلی ناراحت شده بود خود را کنترل کرد وبه سختی از جایش بلند شد وبه بیرون رفت.
همه‌ی مردم فکر می کردند که الان دعوا و جنجالی به راه خواهد شد.اما رسول بدون هیچ شکایتی واعتراض آنجا را ترک کرد وبه خانه‌ی خود رفت.آن شب هم مثل تمام شب های دیگر به پایان رسید.درهمان ابتدای صبح که هنوز کسی در شهر نبود وسکوت همه جا را فرا گرفته بود مردی از خانه اش بیرون آمد.آن مرد به سویی می رفت که خانه‌ی رسول در آنجا واقع بود.اودر زد رسول با تعجب فروانی در حالی که درفکر فرو رفته بود.دررا باز کرد.مردی که در پشت در ایستاده بود همان مسئول هیئت بودهمان کسی که رسول ترک را از جلسه‌ی امام حسین(ع) بیرون انداخت.اما هم اکنون همه چیز وارونه وبرعکس شده بود.
رسول به محض باز کردن در با احوال پرسی گرمی روبرو شد وآن مرد از اوخاص که او را ببخشد ودر هیئت آنها شرکت کندرسول مات و مبهوت شده بود و فقط مسئول هیئت را نگاه می کرد.زمانی که مسئول هیئت می خواست خداحافظی کند.اما رسول مانع از رفتنش شد.اوبا پا فشاری و اصرار می خواست تا علت این تغییررا بداند.
مسئول هیئت فکر می کرد اگر برایش موضوع را شرح دهد رسول درک آن را نداشته باشد.ولی آن همه‌ی خوابش را برای رسول توضیح داد که باعث تغییر نظراوشده بود.
خوابی که دیده بود.این چنین بود.آن در عالم خواب به صحرای کربلا رفته بود که یاران یزید در یک طرف ویاران امام حسین (ع) در طرفی دیگر می باشد مسئول هیئت تصمیم می گیرد تا به یاران امام حسین (ع) سری بزند وازاوضاع واحوال آنها با خبر شود هنوز چند قدم بر نداشته بود که می بیند.سگی با حملاتش نمی گذارد هیچ غریبه‌ای به خیمه های آن حضرت نزدیک شود.مسئول هیئت قدم بر می‌دارد وبا احتیاط جلو می رود ولی آن سگ به آن حمله‌ور می شود وبا سماجت مانع از رفتن او می شود.مسئول هیئت همان طوری که با سگ درگیر میشود می بیند که سر و صورت آن سگ رسول ترک می باشد و در واقع اون رسول ترک بود که داشت از خیمه های امام حسین (ع) نگهبانی و پاسداری می کرد.
وقتی رسول از این ماجرا با خبر شد از چشم هایش سیلی از اشک  سر رازیرشد واین ماجرا همه‌ی زندگی رسول ترک را یکباره زیر ورو کرد ویک شیدایی و سوختگی به جان رسول افتاد واز خداوند بخاطراین همه گناهانی که کرده بود توبه کرد ومردی از مردان وعاشقان امام حسین‌(ع) شد.
ازعشق من به هر سو در شهر گفتگوهاست
من عاشق حسینم این گفتگو ندارد

رسول ترک یکی از عاشقهای شگفت ومثال زدنی برای تاریخ شده بود او یکی از جلوه های عشق شده بود ازآن به بعد کسانی که رسول ترک را می‌دیدند و می شناختن کلمه‌ی عشق معنای پیچیده ای نداشت همه آن ها با نگاه کردن به رسول ترک معنای عشق راکم وبیش می توانستند درک واحساس کنند.
وفات حاج رسول
حاج رسول دادخواه خیابانی تبریزی در تاریخ نهم دی ماه ۱۳۳۹ هجری شمسی در سن ۵۵ سالگی درگذشت که خبر وفاتش همان روز سینه به سینه و کوچه به کوچه و محله به محله در شهر پیچید و همه ی کسانی را که با او آشنایی و رفاقت و برخورد داشتند غمگین و متاثر شدند .
تشییع جنازه ی رسول ترک آنقدر با شکوه و با عظمت و پر از جمعیت شده بود که خیابانها پر از جمعیت بود .
دوستان و رفقای رسول جنازه ی او را به شهر قم منتقل کردند و پس از طواف حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (ع) در قبرستان محروم آیت الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری معروف به قبرستان نو به خاک سپردند .
در آن نفس که بمیرم در آرزو ی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به وقت صبح قیامت که سر از خاک برآورم
به گفتگو ی تو خیزم به جست و جوی تو باشم

******************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ مجلس روضه
در هندوستان در قدیم آن شخص روضه داشت، حاکم آن بلاد ناصبی بود، به گناه روضه خوانی مالش را مصادره کرد، روضه تعطیل شد، آخر سال گذشت، هیچ چیز نداشتند، زانوی غم بغل کرد، مرد گفت: امسال روضه خوانی نداریم، پول نداریم، چیکار کنیم؟ زن گفت: من یه گوهری دارم، بفروش و با پولش روضه راه بیانداز، مرد گفت: من و تو زن و شوهریم، تو گوهری داشتی و به من نگفتی، زن گفت: ما یه جوون داریم، گوهر ماست، برو این جوان را به عنوان غلام بفروش و پولش را برای روضه ی  حسین (علیه السّلام) بده، جوونش از در وارد شد، نظرش را پرسیدند، گفت: من افتخار می کنم برای روضه ی حسین (علیه السّلام) بروم و غلامی کنم، فردا راه افتادند، مادر با پسر خداحافظی کرد، گفت: ای مرد داری می ری، این جوری می فهمند پسرته، حلقه به گوشش بینداز، لباس مندرس بپوشانش، بعد ببرش، بچه را آورد، وسط بیابون تا به یک شهر دیگه ببره، یه سوار از دور پیدا شد، پرسید: کجا داری می روی؟ گفت می روم غلامم را بفروشم، گفت من می خرم چه قیمتی می فروشی؟ گفت: هر چی به قیمت بر پا کردن روضه ی حسین (علیه السّلام) باشه، پسر را خرید، اما موقع رفتن دید یه جوری با غلام خداحافظی کرد، (خوش به حالی اونی که غلام چنین آقایی بشه، آخه فقط ارباب ما اومد بالا سر غلام سیاهش، عزیز دلم هر کی نوکر حسین باشه، پاره ی تن حسینه، هر کی زائر حسینه مهمون آقاست، خود حسین فرموده: من زار زائرنا کمن زارنا) غلام را خرید، دور شدند، با لبخند کیسه ی پول روضه فراهم شد.
فردا داشتند کارهای روضه را می کردند، دیدند جوانشون اومد، گفتند: جوون ! کجا اومدی؟ فرار کردی؟ گفت: نه بابا ! خودش منو فرستاد، بابا ! تو که رفتی، منو بغل کرد، گفت: من که می دونم اون بابات بود برو، بگو ما قبول کردیم فردا که روضه علم شد، والی شهر هم می یاد پولتون را پس می ده، گفتم شما کیستید، گفت: من صاحب روضه ام.
فردا دیدند والی اومد، دست رو سینه، گفت غلط کردم این پولتون، سالی ده هزار درهم هم می دم برای روضه ی حسین (علیه السّلام)، گفتند: مگه چی شده؟ گفت:  دیشب خواب آقا رو دیدم، فرمود: تو خجالت نکشیدی مجلس ما را به هم زدی … .
کرامات الحسینیه
منبع:کتاب گلواژه های روضه


**********************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ سؤال وجواب شب اول قبر

نقل می کنند: محضر آقا سیدحمزه موسوی بودیم تعریف کردند: که یکی از بزرگان از شب اول قبر خیلی می ترسیدند یه شب در عالم خواب رسید به محضر ابی عبدالله و گفت: آقای یه عمره برات روضه می خوانم، برات روضه گرفتم، ولی از شب اول قبر می ترسم، امام حسین (علیه السّلام) فرمود: از کجای آن می ترسی؟ گفت از آن موقعی که دو تا ملک می آیند و سؤال و جواب می کنند و زبانم بند می آید، فرمودند: کدام ملک جرأت دارد که از نوکر من سؤال کند، سؤال و جواب آنها با ماست ….

منبع:کتاب گلواژه های روضه

******************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ روضه خواندن خود امام حسین علیه السلام

مرحوم آیت الله تکابنی در مواعظ المتقین می نویسد:
سلمان فارسی تو کوچه ها و پس کوچه ها عبور می کرد، دید آقا امام حسین (علیه السّلام) در سن کودکی، گوشه ای دور از بچه های دیگر ایستاده اند و گریه می کنند.
سلمان جلو رفت، سؤال کرد یابن رسول الله ! جانم به فدای شما، آیا اتفاقی افتاده است، اینچنین گریه می کنید؟
ابی عبدا… جواب نداد، باز سلمان اصرار کرد، گفت آیا کسی شما را اذیت کرده، دائم سؤال می کرد. آخر پسر زهرا فرموده باشد: سلمان ! اگر بگویم طاقت شنیدنش را نداری، عرضه داشت یابن رسول ا… ! مگر نشنیدید پیغمبر فرمود: سلمان از ما است به من بگویید چی شده است؟
شروع کرد وقایع کربلا را تعریف کند. ای سلمان ! یک روز من بزرگ می شوم، گذر من به کربلا می خورد، خدا به من یک پسر می دهد، اسم او علی اکبر است، سلمان فرشته ها صف می بندند جمال این پسر را ببینند،  اما همین پسر را تو کربلا جلوی من می کشند …  .
سلمان ! خدا یک پسر دیگر به من می دهد اسمش علی اصغر است. این پسر را با لب تشنه وقتی از لشگر برای او آب می خواهم او را روی دستم با تیر سه شعبه می کشند.
سلمان ! خدا به من یک برادر می دهد اسم او عباس (علیه السّلام) است کنار نهر آب او را با لب تشنه می کشند …. .
سلمان نگاه می کرد، دید گریه ی آقا شدیدتر شد، نفس بند آمد صدا زدند ای سلمان ! زینبم …
اینقدر گفت  ….
سلمان آخر کار سؤال کرد، آقا جان ! شما که همه کاره ی خلقت هستید اراده کنید همه چیز را عوض کنید.
آقا امام حسین (علیه السّلام) فرموده باشند: سلمان درست می گویی، ولی  من دوست دارم فدایی دوستانم بشوم، دوستانم فردا دور هم جمع بشوند اسم من را بیاورند … شفاعت دوستانم را فردا بکنم نگذارم در آتش جهنم بسوزند. سلمان ! نشونه ی دوستان من دو چیز است، یکی  اشک چشمشون، یکی هم دلهای آنهاست که برای کربلا پر می زند، برای دیدن کربلا می میرند …
منبع:کتاب گلواژه های روضه

**************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ مقام روضه خوانی

مرحوم شیخ رمضان علی قوچانی از علمای معروف و ائمه جماعت مسجد گوهرشاد بودند ایشان مریض و مشرف به مرگ شدند. جمعی از اقوام و دوستان و آشنایان برای تشییع  جنازه ایشان آمدند.
ناگهان می بینند که ایشان حرکت کرده و چشم ها را باز می کند و با صدای ضعیف همه را فرا می خواند و می گوید می خواهم برایتان روضه بخوانم همه تعجب کردند چون ایشان منبریِ روضه خوان نبودند.
فرمودند همین الان صحرای محشر را دیدم و هاتفی با صدای بلند اعلام کردند که حاج رمضان علی قوچانی اهل بهشت است، به سوی بهشت برود، من دیدم دری به سوی بهشت باز است و جماعتی بسیار در صف طولانی ایستاده که به نوبت بروند. گفتند صف علما می باشد و در اواخر صف بودم دیدم تا نوبت به من برسد، هلاک می شوم، به عقب نگاه کردم دیدم درِ دیگر به سوی بهشت باز است، ولی این در خلوت است به خود گفتم من که اهل بهشتم از این در نشد از آن در می روم، سپس سوی آن در رفتم دیدم دربان جلوی من را گرفت و گفت نمی شود این در مخصوص اهل منبر  و روضه خوان های امام حسین (علیه السّلام) است. تو که روضه خوان نیستی،
متحیر بودم دیدم حاجی میرزا عربی خوان معروف به ناظم سوار بر اسب از بهشت بیرون آمد جلوی در سلام کردم و گفتم مرا کمک کن و به بهشت ببر گفت نمی توانم چون این در مخصوص روضه خوان های حسین است اصرار کردم گفت یک راه دارد، تو روضه بخوانی و من مستمع شوم شاید بتوانم به این وسیله تو را ببرم، آن گاه پیاده شد و نشست و من برای او روضه خواندم، پس برای شما هم روضه می خوانم چند کلمه ای روضه خواند و از دنیا رفت.
گنجینه دانشمندان ج ۹ ص ۲۶۳ / معجزات و کرامات امام حسین (علیه السّلام) ص ۳۰۹
منبع:کتاب گلواژه های روضه

***********************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ دوستان مرابیامرز

از کتاب (لسان الذاکرین الدمعه الساکبه) نقل شده است هنگامی که آن ملعون سر مطهر حضرت را از بدن جدا نمود، می گوید:
رأیت شفتیه یتحّرکان فلمّا قربته من أدنی سمعته یقول إلهی و شیعتی و محبّی.
دیدم لبهای حضرت به حرکت درآمد، گوش های خود را نزدیک بردم، شنیدم می گوید: پروردگارا ! پیروان و دوستداران مرا بیامرز.
معالی السبطین ص ۴۶۵ – لسان الذاکرین الدمعه الساکبه ج ۴ ص ۳۵۸
منبع:کتاب گلواژه های روضه

************************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ بالاترازنمازشب

مرحوم آیت الله العظمی بهجت فرمودند:
بنده خیال می کنم فضیلت بکاء بر سیدالشهدا بالاتر از نماز شب باشد، زیرا نماز شب عمل قلبی صرف نیست، بلکه کالقلبی است ولی حزن و اندوه و بکاء، عمل قلبی است.
۶۰۰ نکته در محضر آیت الله بهجت، ص ۲۱۷
منبع:کتاب گلواژه های روضه

*********************

گریزهای مداحی شهادت امام حسین علیه السلام ـ فضیلت گریه
امام موسی کاظم (علیه السّلام) فرمودند:
اگر گریه کنندگان بر آن مظلوم (امام حسین (علیه السّلام)) می دانستند چه اجرهایی به آنها داده می شود هر آینه آرزو می کردند که تا نفس آخر عمر در گریه و ناله برای آن بزرگوار باشند.
البکاء للحسین ص ۸۰
منبع:کتاب گلواژه های روضه