راسمِ قرآن به سر گذاشتن _ ویژۀ شبهایِ احیا _ حاج محمد طاهری قرآن

‍ قرانها را مقابل صورت باز کنید 

*اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الاَْکْبَرُ، وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى، أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ*

حاجاتتو مد نظر بیار ، حاجاتِ امامِ زمانمون ... حاجات رهبرمون ... حاجات مراجِعمون  ... قرآنها رو رویِ سر بذاریم"


*اللَّهُمَّ به حق هَذَا الْقُرْآنِ وَ به حق مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ به حق کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَبِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ

ده مرتبه : *بکَ یَا اللّهُ ....*



*الهی بمُحَمَّد ....* خدایابه رسول خدا قسم حسن خلق محمدی به ما عنایت بفرما


*الهی بعَلِیٍّ .... * خدایا ما را با ولایت امیر المومنین زنده بدار و بمیران


*الهی بفاطِمَةَ ....* خدایا به عصمت فاطمه (س) به بانوان ما حجابِ فاطمی عنایت بفرما 


*الهی بالْحَسَنِ ....* خدایا به کریمِ آلِ طاها قسمت میدهیم بزودیِ زود این قدمها را مدینه کنارِ قبرستان بقیع برسان 


*الهی بالْحُسَیْنِ .....* این دلِ تنگم غصه ها دارد ... گوییا میل کربلا دارد ... خدایا بحق ابی عبدالله بزودی زود این قدمها را به حرم ابی عبدالله برسان

••• ┄┅═══✼

رباعى امام حسن(ع)


زیباست اگر هدیه ز ایزد آمد 

از محضر آن نگار سرمد آمد 

از دامن فاطمه به شوق احمد 

بر دست علی نقش محمد ( ص ) آمد 

@@@@@@

زیباست لبانی که سخن می گوید 

زیباتر اگر ز یار من می گوید 

در عرش شده همهمه ای بین ملک 

شاید که خدا ذکر حسن می گوید 


میلادیه امام حسن(ع)

میلادِ کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام _کربلایی حسین طاهری

خبری نیست اگر معجزه ای برپا شد

خبری نیست اگر سینۀ دریا وا شد 

خبری نیست که دریا صدف موسی شد

خبر آنست  که گفتند علی بابا شد ...

امشبم از جامِ جنون می زده کم نزارید

 که من عاشق شده ام سر به سرم نگذارید

 

شب چو روشن شده انگار زمین زر شده است

ماه در هالۀ خورشید شبش سر شده است 

گوش عالم همه از هلهله ای کَر شده است

آی جبریل بگو فاطمه مادر شده است ...

گیسویش باز گذارید که دلها برده

پسر ارشد زهرا دل زهرا برده ....

••• ┄┅═══

جز لبت هیچ کجا شهدُ نمک با هم نیست

غیرِ زهرا به نگاه تو کسی محرم نیست 

هرکه شد طالب تو در طَلب درهم نیست 

هرکه خود را سگ کوی او نخواند آدم نیست 

الحق ای ماه که رُخسار خدایی داری 

که خدایی رخ انگشت نمایی داری

 

آقای من ... جانم حسن ...


تا که گیسویِ شکن در شکنت درهم شد 

خوب شد رویِ همۀ حسن فروشان کم شد 

راه گلخانۀ تو جادۀ ابریشم شد

تو که آدم به خود آمد که چه شد آدم شد

خوش به این ناز بنازیم که دیدن دارد

این همه حُسن به حق سینه دریدن دارد


••• ┄┅═══

آسمان دامنی از ماهُ زحل ریخته است

چقدر در قدمت تاج محل ریخته است 

طرح اَبروی تو را دست اَزل ریخته است 

وخدا خود به لبانِ تو عسل ریخته است 

دم تو کهنه شرابیست که تاکَم کرده 

خوش بحالِ دلِ من عشق هلاکم کرده


جانم حسن .... آقایِ من ....


 چشم تو باز شد و کار به محشر افتاد 

یوسف از چشم ذلیخایِ دل آخر افتاد 

هرکه سر پایِ تو نگذاشته با سر افتاد 

هرکه با عشق در افتاد خودش ور افتاد 

بعد ازاین کوچۀ ما کوچۀ بن بست شده 

نه فقط چشم همه چشمِ خدا 


تیغِ صلحِ تو قد افراشت که دین خم نشود 

کربلا جز به قعود تو مُجسم نشود 

هر که مجنون تو ای لیلی عالم نشود 

چه خیالیست بهشتم به جهنم نشود 

لطف زهراست که در دل دو هدیه داریم 

هم حسینیه در آن هم حسنیه داریم


باهمین زخم همین عُقده و غم میسازیم

تا که یک روز برایِ تو حرم میسازیم 

صحن هایی همه بر عشق قسم میسازیم 

در حرم سینه زنان نوحه و دم میسازیم 

هرکه دارد غم آن زُلفِ رها بسم الله

هرکه دارد هوسِ کرببلا بسم الله ...


جانم حسن

‍ 

▪️اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ اَلسَّلام ُعَلَیک یا رسول الله آجرک الله فی مصیبه ام المومنین ، اَلسَّلام ُعَلَیک یا فاطمه الزهرا آجرک الله فی مصیبه امک ...▪️


صدا زد اسما ، هر دختری، شبی که خونه ی شوهر میره محتاج مادره،من نیستم شب عروسی فاطمه ام رو ببینم،جای من براش مادری کن ..."


پنج سال ازین وصیت به اسما گذشت ، شب زفاف فاطمه و علی که رسید ، پیغمبر  فرمود همه برن" همه رفتن ، آمد به دیدن این زن و شوهر ، دید اسما کنار زهرا ایستاده" اسما مگه نگفتم همه برن ، عرضه داشت  یا رسول الله ،وصیت خدیجه بود" اینجا بمونم کنار فاطمه" تا نام خدیجه اومد بازم پیغمبر گریه کرد ... اسما رو دعا کرد ....

••• ┄┅════

نوجه


میسوزی و میسازی    

 آماده ی     پروازی       


مرو تو ای صبر و قرار احمد             

مرو تو ای باغ  و  بهار احمد

مرو تو ای  دار و  ندار  احمد


مرو خدیجه  اِی قرار   زهرا (۳)


بعد   تو   اِی   مونسم    

من غریب  و  بی کسم


بمان تو  اِی  بانوی  دلدار   من   

ای  خدیجه   مهربان   یار   من

بی تو غریبم ای تو غمخوار من


مرو   خدیجه  اِی   قرار     زهرا


مونس غمهای  من    

 مادر   زهرای   من


خانه   شده   اسیر   موج   غمها               

 می سوزم از داغ تو روز و شبها

می شوم   بی  تو   خدیجه  تنها


مرو   خدیجه  اِی    قرار    زهرا


من ماندم و مصیبت     

 زهرا و غم  و غربت

بعد تو می شود دل و جان مضطر      

 مقتل   فاطمه   شود   پشت   در

ز  کینه ی   عدو   شود   او   پرپر


مرو    خدیجه    اِی   قرار     زهرا