مدح خوانی زیبا _ ویژۀ میلاد حضرتِ صدیقۀ طاهره

#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها 

#مدح

#ولادت

#ترکیب_بند 




دارد ام الوقار می آید

خوشی روزگار می آید

کوثر از چشمه سار می آید

برکت بی شمار می آید

با قدم های غرق بارانش

عطر و بوی بهار می آید

مثل باران زلال می بارد

مثل گل با وقار می آید

سایۀ لطف اوست گسترده

برکت این دیار می آید

دارد این خلقت خدایی را

آبرو، اعتبار می آید

دختری از سلاله ای روشن

دختری ریشه دار می آید

نور چشم خدیجه کبری

مصطفی را قرار می آید

دختری که نبی به مادریش

می کند افتخار می آید

دختری که خدا خودش گفته:

به شهِ تک سوار می آید

دختری که برای همسریِ

صاحب ذوالفقار می آید

همسری که برای دفع خطر

از علی، پایِ کار می آید

همسری که به یاری رهبر

وسط کارزار می آید

محور اهل بیت می آید

مادر این تبار می آید

مادر یازده ولیِ خدا

مادر انتظار می آید

مادری که به دامنش شیری

مثل زینب به بار می آید

دستِ رد که نمی زند هرگز

با گداها کنار می آید

به خدا صبح محشر کبری

حب زهرا به کار می آید


پیرهن در زفاف می بخشد

آبرو بر عفاف می بخشد


فاطمه فاطمه است چون دریاست

فاطمه فاطمه است چون زهراست

فاطمه فاطمه است چون نورش

در نفس های آسمان پیداست

فاطمه فاطمه است، معلوم است

هر کلامش هزار و یک معناست

فاطمه فاطمه است چون فردا

شافع روز محشر کبراست

فاطمه فاطمه است چون محشر

شیعه اش از شرار نار جداست

فاطمه فاطمه است چون شوری

در دل عاشقان او برپاست

فاطمه فاطمه است، با حیدر

پای تا سر فدایی مولاست

فاطمه فاطمه است ای مردم

«فاطمه فاطمه است بی کم و کاست»


باغ احمد چه کوثری دارد

خوش به حالش، چه مادری دارد


می دهد بوی گل، شمیم گلاب

جاری از عطر او بهشتی ناب

رو گرفته ز چشم نابینا

داده او آبرو به حُجب و حجاب

نورِ خورشید، صورتش هر روز

نیمه شب، نور چهره اش مهتاب

اول و آخرین سلام رسول

پشت این درب می رسد به جواب

پشت این باب می زنم زانو

می رسم به بهشت از این باب

هر کسی فاطمه نگاهش کرد

نفَسش می شود دلیلِ ثواب

بس که بی بی گرفته دستم را

رفته از دست من حساب و کتاب

فاطمه غرقِ در توسّل بود

همه‌ی شهر، جز علی در خواب


ای قرار علی ولی الله

السلام علیکِ یا اماه


سِرّ والیل و روح قرآن است

سیره اش وصف صبر و ایمان است

خلقت از برکت وجودش بود

همه‌ی خلق جسم و او جان است

یکی از معجزات او فضّه

خادم اوست هر که سلمان است

آب مهریه اش، زمین ملکش

عالم از برکتش مسلمان است

روزی سال ماست در دستش

برکت سفره اش فراوان است

نان این سفره را به ما بدهید

جای دستان او بر این نان است

چادرِ مشکیِ پر از نورش

پرچمِ انقلاب ایران است

فاطمه مادر حسینی هاست

فاطمه مادر شهیدان است

مطمئنم دعاش، پشت سر

رهبرم سید خراسان است


انقلابی ام و حسینی ام

پیرو مکتب خمینی ام


فاطمه جلوه‌ی خدا دارد

نفَسَش عطر ربنا دارد

نیمه شب در قنوت بارانش

گریه، گریه، دعا، دعا دارد

در کرامات او همین بس بود

پسری مثل مجتبی دارد

با وجود حسین معلوم است

دامنش بوی کربلا دارد

جان حیدر به جان او بند است

خانه با بودنش صفا دارد

ماند پنهان مزار او امّا

حبّ او بین سینه جا دارد

مانده ام آن که عرش جایش بود

پس چرا زیر دست و پا دارد ، ...


بگذریم، آن امام می آید

صاحب انتقام می آید ...


#وحید_محمدی

ویژۀ میلاد حضرتِ صدیقۀ طاهره


ای تاج سر زنان عالم

وی مفخر دودمان آدم


از جوهر قدس، تار و پودت

از نور محمدی، وجودت


معیار کمال زن، تویی تو

مقیاس جلال زن، تویی تو


ای نادره در بحر رحمت

آویزه‏ی گوشوار عصمت


خیّاط ازل ز حجله‏ی غیب

در طارم نور غیب لا ریب


چون مشعل وحی را بر افروخت

پیراهن عصمت تو را دوخت


ای گنج هزار گونه گوهر

وی خوانده تو را خدای، کوثر


نسل تو، نگاهبان دین ست

بر تاج تو، یازده نگین ست


شاه شهدا که بر سر دین

بگذاشت نگین و تاج خونین


یک پاره‏ی پاک از تن توست

پرورده‏ی شیر و دامن توست


خونی که به شیر توست معجون

جز رنگ خدا نگیرد آن خون


اسلام، که روز او بشد شب

دادی تو گره به زلف زینب


ای در فلک پیمبری، ماه

خورشید، کمین کنیز درگاه


در قدر، ز کاینات برتر

با فضه -کنیز خود- برابر


#استاد_ریاضی_یزدی



برا تعبیر یه رویا،میرسه یه فصل تازه

پسرت مهدی میادُ واسه تو حرم میسازه


خیلی وقته سر سفرت میشینم

غرقِ دریایِ محبتت میشم ...

وقتی بوی حس مادریت میاد

تازه طعم زندگی رو میچشم


گدایِ گوشه گیرم و ...

بدون تو میمیرم و ...

عیدی ازت یه کربلا میگیرم و ...


ای ماهم ، همراهم ، بهترین راهِ کوتاهم

ای یارم ، دلدارم ، ای ماه شبهای تارم


اسم تو کاشی شد امشب،رویِ حوضِ دلِ خستم

خیلی محتاجِ دعاتم،به خدا خالیِ دستم


عشق پاکت امیدِ آخرمه

جایِ پاهات همیشه رو سرمه

اگه قلبم و سپردم به حسین

از دعایِ فاطمه مادرمه ...


حقیرم و فقیرم و ...

تو دام تو اسیرم و ...

عیدی ازت یه کربلا میگیرم و ...


ای یاسم ، احساسم ، بازم بزرگی کن واسم


گدایِ گوشه گیرم و ...

بدون تو میمیرم و ...

عیدی ازت یه کربلا میگیرم و ...


کمکش کن که هنوزم ، حرفاش و نگفته قلبم

اگه دستاش و نگیری ، از نفس میفته قلبم


تشنۀ یه لحظه عشقِ پاکتم

تشنۀ یه جرعه لبخند تو ام

بهتر از این چیه که مادرمی

باورم نمیشه فرزندِ تو ام


پیش تو سر به زیرم و ...

تو گدایی امیرم و ...

عیدی ازت یه کربلا میگیرم و ....


ای جانم ، جانانم ، مهرِ تو روحِ ایمانم


حضرت زهرا

#غزل 

یک دست بر دیوار و دستی بر کمر داری

یک زخم کاری بر تنت از میخ در داری


در کوچه آن ظالم چه آورده سرت ای وای

حتی میان خانه هم چادر به سر داری


کمتر بگو عجل وفاتی مهربان من

تو خوب از تنهایی حیدر خبر داری


دیگر نمی گیرم بغل زانوی غم زهرا

از انتظار مرگ اگر تو دست برداری


خون گریه کن شاید کمی آرام تر گردی

بر سینه داغ محسن و داغ پدر داری


من مطمئنم کوه را از پا می اندازد

این درد پهلویی که تو شب تا سحر داری


در سجده هایت مرگ حیدر را تمنا کن

حالا که ای بانوی من عزم سفر داری


تا زنده ام برده است خواب از چشم گریانم

این زخم هایی که به روی بال و پر داری


می بینمت روز دهم در قتلگاهی که 

تو وعده ای با زینب خونین جگر داری


#محمد_حسین_رحیمیان

#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها

#غزل 

این صفای سینه هامان از صفای فاطمه است

هر چه داریم و نداریم از عطای فاطمه است


چادر خاکی او بر قلب ما هم نور داد

باز هم در جان ما حال و هوای فاطمه است


باز هم این سفره های هئیتی رونق گرفت

رونق این روضه ها از اعتنای فاطمه است


باز هم مهدی ما شال عزا انداخته

باز دلخون از غم و سوزِ عزای فاطمه است


بوی زهرا را گرفته باز شهر مصطفی

کوچه های شهر مست ربنای فاطمه است


آبرومان رفته اما بازهم ما را خرید

آنچه آورده است ما را هم، وفای فاطمه است


حاجت یک ساله می خواهیم این شب ها از او

دستِ رحمت، بازوی مشکل گشای فاطمه است


مریم و آسیه و حوا و آدم جای خود

خوب می دانیم ما، عالم گدای فاطمه است


من نمی دانم چه سری هست در خلقت ولی

خلق مجنون علی، او مبتلای فاطمه است


از همان اول خدا در شأن زهرا گفته بود

او برای حیدر و حیدر برای فاطمه است


کی فروشیم عزتِ خود از برای آب و نان

بشنوید، این مملکت تحت لوای فاطمه است


مادری کرده برای بی پلاکان شهید

قبر این گمنام ها پائین پای فاطمه است


گرچه پنهان ماند، قبر مادر آلاله ها

سینه ی سینه زنان تا هست، جای فاطمه است


علت این گریه های ماست، اشک فاطمه

گریه های ما همه از گریه های فاطمه است


گوش کن، از کوچه ها دارد صدایی می رسد

یا صدای مجتبی، یا نه... صدای فاطمه است


علت چشمان تارش بعد ها معلوم شد

جای دست گرگ روی پلک های فاطمه است


#وحید_محمدی