#فاطمیه
ای کاش کار کوچه به اینجا نمی رسید
دست کسی به صورت زهرا نمی رسید
میخواست تا سپر بشود بهر مادرش
بیچاره مجتبی قدش اما نمیرسید
آن لحظه ای که پشت در افتاد فاطمه
با فضه کاش زینب کبری نمیرسید
می برد سوی خانه علی را ،ولی اگر
قنفذ در آن کشاکش و غوغا نمیرسید
میخواست خصم کار علی را کند تمام
زهرا اگر به یاری مولا نمیرسید
ای کاش وقت غسل تن لاغرش دگر....
دست علی به بازوی زهرا نمیرسید
دست علی به بازوی زهرا رسید و کاش...
دست حسین به بازوی سقا نمیرسید
قبل از حسین فاطمه آمد به علقمه
ای کاش وقت خنده اعدا نمیرسید
دست بریده بر روی دست شکسته بود
نوبت به دست بوسی سقا نمیرسید
در خیمه ها سکینه لب تشنه منتظر
اما عمو به همره بابا نمیرسید
عباس اگر که بود حرم تکیه گاه داشت
کارش دگر به غارت و یغما نمیرسید
عباس اگر که بود که زینب غمی نداشت
پای عدو به خیمه زنها نمیرسید
عباس اگر که بود کجا دست زجر دون
بر صورت رقیه دردانه میرسید
.....
آه ای فرات بر لب شش ماهه رباب
یک قطره آب از آن همه دریا نمیرسد!؟
عبدالحسین
#فاطمیه
جان علی! جانم فدایت کَلِّمینِی
کُشتی مرا با گریههایت کَلِّمینِی
حرفی بزن، آهی بکش، بیچارهام کرد
این اشکهای بیصدایت کَلِّمینِی
بستهست جان من به پلک نیمه جانت
میمیرد آخر مرتضایت کَلِّمینِی
از غصّههایت با علی هم درد دل کن
ای در صبوری بینهایت کَلِّمینِی
روضه بخوان امشب بخوان از داغ محسن
با من بگو از آن حکایت کَلِّمینِی
از ماجرای کوچه که چیزی نگفتی
تا دق نکرده مجتبایت کَلِّمینِی
پلکی بزن تا قلبهامان جان بگیرد
جان شهید کربلایت کَلِّمینِی
ذکر شب و روزت شده «عَجِّل وَفاتِی»
آوای جانسوزت شده «عَجِّل وَفاتِی»
یوسف رحیمی
#فاطمیه
هیزم رسید و آتشی از در بلند شد
ای وایِ من که نالهی مادر بلند شد
مامور شد به صبر علی ، از سکوت او
سو استفاده کرد ستمگر بلند شد
با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و
پایش برایِ کُشتنِ مادر بلند شد
در را شکست او ، کمرِ شیعه را شکست
طوری که وای وایِ پیمبر بلند شد
طوری زدند خاطرشان جمع جمع شد
طوری زدند نالهی حیدر بلند شد
با این همه همینکه علی بین کوچه رفت
دیوار را گرفت از آن در بلند شد
دستش رسید دامن مولا ولی شکست
از بس غلافِ تیغ مکرر بلند شد
زینب شنید گریهی در آهِ میخ را
زینب گریست دادِ برادر بلند شد
کُنج خرابه هم چقدر یاد مادر است
وقتی دوباره گریهی دختر بلند شد
حسن لطفی
#مدح #فاطمیه
به خدا علت ایجاد دو عالم زهراست
پاره ی پیکر پیغمبر خاتم زهراست
بهترین مایه ی آرامش جانِ مولا
شادی قلب نبیُّ الَه اعظم زهراست
و بهشت است که زیر قدمش خلق شده
جلوه ی معنوی کوثر و زمزم زهراست
گریه کن های حسین بن علی می دانند
اولین گریه کن ماه محرم زهراست
هر که آمد سر این سفره خودش آورده
بانی اصلی این بیرق و پرچم زهراست
اشک را روزی ما کرد خود این بانو
صاحب اصلی این بارش نم نم زهراست
حیف از این فاطمه که پشت در افتاد زمین
آن که شد قامتش از جور و جفا خم زهراست
آه ما گریه کن قد خم زهراییم
آه ما گریه کن عمر کم زهراییم
وحید محمدی
#فاطمیه
بس کن بلال جان پیمبر اذان نگو
از حال رفت فاطمه دیگر اذان نگو
بس کن بلال مادرم از دست میرود
نام پدر دوباره اگر از تو بشنود
بس کن بلال خاک عزا بر سرم مکن
پایین بیا زماذنه بیمادرم مکن
ترسم که جان رود زتن مادرم بلال
زود است خانه دار شود خواهرم بلال
حیدر حریف گریه زهرا نمیشود
اینها برای فاطمه بابا نمیشود
حالا که روی ماذنه هستی ،بیا بلال
بهر شفای مادرما کن دعا بلال
دست دعا بگیر سوی آسمان بلال
امنیجیب بهر شفایش بخوان بلال
شاید خدا دعای تو را مستجاب کرد
رحمی به حال ما و دل بوتراب کرد
بس کن بلال مادر ما داغدیده است
روز خوشی زبعد پیمبر ندیده است
جدم که بود مادر ما احترام داشت
این خانه نیز حرمت بیتالحرام داشت
یادش به خیر اذان تو را تا که میشنید
قبل از نماز بر در این خانه میرسید
جدم که رفت فاطمه بیاحترام شد
در پشت دربخانه او ازدحام شد
وقتی شرار کین زسرایش بلند شد
زهرا صدای یاابتایش بلند شد
بابا ببین که شعله به کاشانه ام زدند
بابا ببین لگد به در خانه ام زدند
بابا ببین که پهلوی زهرای تو شکست
ضرب غلاف بازوی زهرای تو شکست
بابا ببین به گفته تو پشت پا زدند
سیلی به روی فاطمهات بیهوا زدند
____
دختر دلش زنام پدر زیر و رو شود
ای وای اگر که با سر او رو به رو شود
زهرا شنید نام پدر را زتاب رفت
کی باسر بریده به بزم شراب رفت
زهرا غم اسیری و رنج سفر ندید
طشت طلا و راس جدای پدر ندید
زهرا ندید راس پدر در برابرش
چوب جفا خورد به لبهای اطهرش
عبدالحسین