شب_جمعه

#امام_حسین_ع 

#


شب جمعه کنار شش‌گوشه

دل من حالت عجیبی داشت

می‌شنیدم صدای قلبم را

چشم من حس بی‌شکیبی داشت


حرمش از ملائکه پر بود

انبیا در طواف شش‌گوشه

و ثواب هزار حج را داشت

به خدا هر طواف شش‌گوشه


شب جمعه ضریح اطهر او

غرق نور حضور فاطمه بود

به خودم آمدم و فهمیدم

بر لبم این نوا و زمزمه بود:


«شب‌های جمعه فاطمه، با اضطراب و واهمه

آید به دشت کربلا، گردد به دور خیمه‌ها

گوید حسین من چه شد، نور دو عین من چه شد...»


سمت پایین پا که می‌رفتم

ناگهان چشم‌های من تر شد

آنقدر اشک ریخت تا آخر

روضه‌خوان علی اکبر شد


یک به یک گفت روضه‌ها را تا

پای شش‌گوشه از نفس افتاد 

آه گویا کنار پیکر او

حضرت عشق ناله سر می‌داد:


«جوانان بنی هاشم بیایید 

علی را بر در خیمه رسانید ...»


از نگاه پر از تلاطم من

زمزم عشق و اشک جاری شد

آه از خیمه تا کنار فرات

عطش و داغ مشک جاری شد


خنکای شریعه هم می‌خواند

دم به دم از غریبی سقا

هم‌نفس با صدای موج فرات

مادری دم گرفته بود آنجا:


«سقای دشت کربلا اباالفضل

دستش شده از تن جدا اباالفضل ... »


آن طرف‌تر نگاه می‌کردم

شِکوِه و اشک، ناله و گله را

می‌شنیدم کنار غربت تلّ

دم به دم ضجه‌های سلسله را


ناگهان در حوالی گودال

محفل گریه‌های زینب شد

زینب آمد کنار شش‌گوشه

کربلا کربلای زینب شد


رفت قلبم کنار بالا سر

آه انگار سر به پیکر نیست

همهٔ کائنات می‌لرزند

گوش کن این صدای خواهر نیست؟


«این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست

این صید دست و پا زده در خون حسین توست...»


بانگ ندبه مرا به خود آورد

صبح جمعه رسیده بود از راه

دل من داشت «العجل» می‌خواند

در کنار ضریح ثارالله



یوسف رحیمی

مناجات_امام_حسین_ع

#امام_حسین_ع #



گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین

تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین


ما را محل نداد کسی غیر مادرش

بخشیده آبرو به گدا تا کجا حسین!؟


روزی که جان به گودی زیرِ گلو رسد

یک «یا حسین» فاصله داریم تا حسین


در وقت مرگ، چهره ی ما دیدنی تر است

از اشک هایِ شوق ملاقاتِ با حسین


هنگام غسل دادن ما روضه خوان بگو:

عالم فدای بی کفن کربلا حسین


با گریه بر غریبی او خاک مان کنید

بر ریگ های داغ تنش شد رها حسین


وقتی به سمت قبر سرازیر می شویم

مشکل گشای ماست در آن تنگنا حسین


نوکر به اسم و رسم خودش بی علاقه است

بر سنگ قبر ما بنویسید «یا حسین»


در گیرودار محشر و هول و هراس آن

فریاد استغاثه ی ما یک صدا: حسین


ما اهل روضه را چه به تکریم در بهشت!

ما بی حسین پا نگذاریم در بهشت



وحید قاسمی

_امام_حسین_ع

#امام_حسین_ع 

#مناجات  



چَشمِ پُر نَم، فقط برای حسین

دلِ پُر غَم، فقط برای حسین

.

ما لباسِ سیاه می پوشیم

هر مُحرّم، فقط برای حسین

.

عَلمِ اشک می شود بر پا

در دو عالم، فقط برای حسین

.

روضه خوان جِبرئیل و گریه کُنَش

بوده آدم، فقط برای حسین

.

بُغضِ عالم، فقط برای علی

نَبضِ ماتم، فقط برای حسین

.

آه و ناله، فقط برای حَسن

نوحه و دَم، فقط برای حُسین

.

زخمهایش زیاد و گریه ی ماست

مثلِ مرهم، فقط برای حسین

.

پای هر روضه اشکِمان جاری است

زیرِ پرچم، فقط برای حسین

.

مادرش می رسد که گریه کُند

با قَدِ خَم، فقط برای حسین



رضا رسول زاده

مقتل #قتلگاه

#امام_حسین_ع 

#



ناله بزن ؛ با ناله از گودال لشگر را ببر

زینب بیا ، این شمر با پا رفته منبر را ببر

 

چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیر زن 

از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر 


این فرصت پیش آمده دیگر نمیاید به دست 

دامن کشان، دام‍ن بیاور با خودت سر را ببر 


ناله بزن ، فریاد کن ؛ اما همه ش بی فایده است

 این شمر- از اینجا نخواهد رفت ؛ مادر را ببر 


ای لشگر بی آبرو اینگونه عریانش مکن

پیراهنش را بر زمین بگذار ، معجر را ببر


انگشتری که ضربه خورده درنمیاید ز دست 

جایش النگوی من و این چند دختر را ببر


من در میان این شلوغی خیمه را گم کرده ام 

از بین نامحرم بیا عباس خواهر را ببر



علی اکبر لطیفیان

#امام_حسین_ع


#مناجات_امام_حسین_ع 



نه فقط پیغمبر مختار می گوید حسین

عاشقانه حیدر کرار می گوید حسین 


گوش دل را باز کن در های و هوی شعله ها

فاطمه بین در و دیوار می گوید حسین 


لخته ی خون حسن در طشت می ریزد هنوز

خون جگر با دیده ی خونبار می گوید حسین 


میثم تمار ذکر "یاعلی" بر دار گفت

مسلم اما بر فراز دار می گوید حسین 


تیر آجین پیکر سقا و با دست جدا

تشنه لب در عرصه ی پیکار می گوید حسین 


موج در موج فرات آتش به جانش می زند

از خجالت لحظه ای صد بار می گوید حسین


می خرد بر جان هزاران تیر زهر آگین ، حبیب

تا کند تکبیر را تکرار می گوید حسین


قتلگاه از آه زینب شور محشر گشته است

عصر غربت بی کس و بی یار می گوید حسین


گرچه دیگر در تن زینب توان و تاب نیست

از حرم تا قتلگه بسیار می گوید حسین 


روی نی خون خدا زینب تلاوت می کند

زینب او بر سر بازار می گوید حسین 


دختری در سایه ی خار مغیلان خفته است

تا شود با کعب نی بیدار می گوید حسین


دختری که دامنش آتش گرفته بی امان

می دود وقتی به روی خار می گوید حسین 


کربلا تا شام با زنجیر دستش بسته است

روی ناقه سید بیمار می گوید حسین 


تازیانه ، کعب نی ، سیلی ، شراب و خیزران

یک حرم در مجلس اغیار می گوید حسین 


گر چه دید ام البنین داغ چهار آلاله را

در بقیع با ناله های زار می گوید حسین 


در حضور التجا تا توبه اش گردد قبول

حضرت آدم به استغفار می گوید حسین 


اسم اعظم نام زیبای حسین است ای "کمیل"

هر کسی پی برده بر اسرار می گوید حسین



کمیل کاشانی