نوکر

آفریدند مرا مستِ اباعبدالله
خادم و نوکرِ دربستِ اباعبدالله
آنکه در حلقه ی این عشق مرا مجنون کرد
داد زنجیر مرا دستِ اباعبدالله

آفریدند مرا نوکرِ این در باشم
نوکرِ  بی سر و پایِ شهِ بی سر باشم

حلقه ی دارِ دلم موی اباعبدالله
قاتلم تیغِ دو ابروی اباعبدالله
قبله ی ماست به سمتِ حرمِ ثارالله
قبله ی کعبه بُوَد سوی اباعبدالله

وطنم کربُبلا و حرمش منزلِ من
سمت شش گوشه بُوَد قبله نمای دل من

تا که مصباح هدی هست اباعبدالله
 راهِ آزادیِ ما هست اباعبدالله
کعبه یک سنگ نشانی ست که رَه گُم نشود
وَر نه مقصودِ خدا هست اباعبدالله

حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست
به خدا یار حسین است و حرم کربُبلاست

من که مجنونم و شیدای اباعبدالله
در دلم هست فقط جای اباعبدالله
گر سری هست به پیکر، به فدای دلبر
سَرِ خود را بِدَهم پای اباعبدالله

کاش در روضه و زیرِ عَلَمش می مُردم
یا که در راهِ دفاع از حرمش می مُردم

میدَوَد عشق ، به دنبال اباعبدالله
مرکز وحی بُوَد خال اباعبدالله
هر شب جمعه که مادر به حرم می آید
میرسد ناله ز گودال اباعبدالله

ناله فاطمه آید پسرم را کُشتند
پسرم را لبِ عطشان ، لبِ دریا کُشتند

به فدای لبِ عطشان اباعبدالله
بدن بی سر و عریان اباعبدالله
چه شبی بود شبی که جلویِ چشم رُباب
خیزران خورد به دندان اباعبدالله

جمع نامحرم و بزم مِی و مستی و شراب
وای بر حالِ خرابِ دلِ بیتابِ رباب.


 ‌‌‌(مجید خانی) 

امام_حسین_مناجات

چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
چشم تو خالق دنیاست اباعبدالله
زائر کرببلا حق شفاعت دارد
قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله
دستگیری ز گدا گردن هر ارباب است
کار ما دست تو آقاست اباعبدالله
مستجاب است دعا گوشه‌ی شش‌گوشه‌ی تو
حرمت عرش معلی‌ست اباعبدالله
هر کسی داد سلامی به تو و اشکش ریخت
او نظر کرده‌ی زهراست اباعبدالله
بارها گفت اگر من ز حسینم، دیدم
جلوه‌اش اکبر لیلاست اباعبدالله
چشم ما روز قیامت به پر قنداقه‌ست
پسرت مالک فرداست اباعبدالله
روزی گریه‌ی ما دست رباب افتاده
روضه‌خوان در دل صحراست اباعبدالله
باب بین‌الحرمین از حرم عباس است
همه جا سفره‌ی سقاست اباعبدالله
هر که باشیم که سنگ تو به سینه بزنیم
سینه‌زن زینب‌کبری‌ست اباعبدالله
مادرت گفت “بنیَّ” دل ما ریخت به هم
بردن نام تو غوغاست اباعبدالله
مادرت گوشه‌ی گودال تماشا می‌کرد
بر سر نعش تو دعواست اباعبدالله

#قاسم_نعمتی 

مناجات با امام حسین علیه السلام

عاقبت سینه زنت خاک رهت می گردد
کشته ی گوشه ی چشم و نگه ات می گردد

عاقبت عاشق دلسوخته ات می میرد
بس که آشفته ی آن روی مه ات می گردد

آسمان ها و زمین و همه ی اهل جهان
جان فدای حرم و خیمه گه ات می گردد

عاشقی گفت حسین ، اشک به چشمش آمد
این چنین دیده ی این روسیه ات می گردد ؟

عاقبت خاک سر راه تو ای حضرت عشق
این غلام سیه و پر گنه ات می گردد ؟

شود آیا که دهد گریه کنت جان به رهت
یا که کشته به میان سپه ات می گردد ؟

شوق دیدار سر کوی تو کشته همه را
عاشقت کشته ی در قتلگه ات می گردد

تـرکـیـب بـنـد گـودال قـتـلـگـاه

چقَدَر ردِّ پاست روی تنت.
چقَدَر وحشیانه می زدنت.
قاریِ من چرا نمی خوانی
نکند نیزه خورده بر دهنت.
پیرهن کهنه را چرا بردند؟
مانده عریان به خاکها بدنت.
اینقَدَر تیر و نیزه خوردی که
مثل توری شُدَه ست پیرُهنت.
با سُمِ اسب شد تنت تشییع
خاک کربُبلا شده کفنت.
 
(گَرد و خاکی شد و هوا مِه شد ،
تنِ تو زیره دست و پا لِه شد)

بینِ گودال تا که غوغا شد
کمرِ زینب از غمت تا شد.
نیزه ای با فشار در بینِ
استخوانهای سینه ات جا شد.
نیزه را اینقَدَر که چرخاندند
استخوانهای تو زِ هم وا شد.
کُشتنت شد برایشان تفریح
بزمِ شادیشان مُهَیّا شد.
مثل عباس و قاسم و اکبر
تنِ تو نیز ارباً اربا شد.

(روی تل خواهرِ تو از غم مُرد ،
چقَدَر چکمه بر دهانت خورد)
 
تا فِتادی تو  بی پر  و  بی بال
الفِ قامتم شد از غم دال.
تو به مهمانی آمدی و ببین
کوفه با نیزه آمد استقبال.
دوره ات کرده اند یک لشگر
گیر کردی میانِ این گودال.
ده نفر میکنند تشییعت
با سم اسبها تنت شد چال.
بی تو در خیمه میشود غارت
معجر و گوشواره و خلخال.

(تا که از تن بُرون شود جانت ،
میشود پاره گوشِ طفلانت)

سرِ تو شد جدا و می دیدم
میزدی دست و پا و می دیدم.
استخوانهای پیکرت می شد
یک به یک  جا به جا  و می دیدم.
قطعه قطعه شده تنت ای وای
شدی از هم سوا و می دیدم.
در شلوغی زِ پُشتِ سر خوردی
نیزه ای بی هوا و می دیدم.
روی سینه نشست و می بُرّید
سرِ تو از قفا و می دیدم.

(به فدای لبانِ عطشانت ،
نیزه خورد و شکست دندانت)

غرقِ خون پیشِ دیده ی خواهر
بین گودال میزنی پرپر.
میزنی دست و پا و می شِنَوم
ناله ی یا بُنَیَّ از مادر.
میروی پیشِ چشمِ من از حال
زیره شمشیر و نیزه و خنجر.
میشوم بی پناه بعد از تو
وای اگر سایه ات رود از سر.
بی تو ای غیرتِ خدا  تا شام
میرود خواهره تو بی معجر.

(ای کبوتر اگر پَرَت افتد ،
چشمِ هَرزه به خواهرت افتد …)

‌‌‌(مجید خانی)

امام_حسین_مناجات

بالاترین عبادت ما کار نوکری ست
نوکر شدن زمینه ی فردای بهتری ست

ما سال ها اسیر کمالات دلبریم
او قرن ها مدرس احساس دلبری ست

من عِرق خانوادگی ام روضه های اوست
او شآن خانوادگی اش ذره پروری ست

شغل شریف زندگی ام کفشداری است
این عشق یادگار من از ارث مادری ست

با اشک روضه اش به مقامات میرسند
عشق حسین لازمه ی هر پیمبری ست

گریه کنان او همه از یک قبیله اند
قانون این قبیله حسینی و حیدری ست

با هر کسی که دست اخوت نمیدهیم
عشق حسینِ فاطمه شرط برادری ست

#حسن_کردی

امام_حسین_مناجات

به ،به این لطف خدا داد اباعبدالله
که به من عشق تورا داد اباعبدالله

شور شیرین تو بر زندگیم داد صفا
نمک سفره ایجاد اباعبدالله

هر که بر دام غم عشق کسی گشت اسیر
من شدم صید تو صیاد اباعبدالله

شه دور از وطنم این دل ما خانه توست
دل نشین خانه ات آباد اباعبدالله

یک شب جمعه من و گوشه بین الحرمین
جنت ارزانی زهاد اباعبدالله

شوق هر بنده در این است که آزاد شود
تو مکن بنده ات آزاد اباعبدالله

از چه پابوسی مادر نکنم در همه عمر
که به عشق تو مرا زاد اباعبدالله

پیش از آنیکه برم نام پدر را به زبان
داد نام تو مرا یاد اباعبدالله

اشک میریخت و می گفت که بیچاره رباب
هر زمان شیر به من داد اباعبدالله

ای خدا مادری ای کاش نبیند دیگر
به سر نی سر نوزاد اباعبدالله

#امام_حسین_شهادت

#تنورخولی

ای ز داغ تو روان خون دل از دیده ی حور
بی تو عالم همه ماتمکده تا نفخه ی صور

خاک ریزان به سر اندر سر جسم تو بنات
اشک ریزان به بر از سوگ تو شعرای عبور

دیده ها گو همه دریا شو و دریا همه خون
که پس از قتل تو منسوخ شد آیین سرور

شمع انجم همه گو ،اشک عزا پاش و بریز
بهر ماتمزده کاشانه چه ظلمات چه نور

پای در سلسله سجاد و به سر تاج یزید
خاک عالم به سر ِ افسر و دیهیم و قصور

دیر ترسا و سر سبط رسول مدنی؟
آه اگر طعنه به قرآن زند انجیل و زبور

تا جهان باشد و بوده است که داده ست نشان
میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور؟

سر بی تن که شنیده است به لب آیه ی کهف
یا که دیده است به مشکات تنور آیه ی نور؟

جان فدای تو که از حالت جانبازی تو
در طفّ ماریه از یاد بشد شور نشور

قدسیان سر به گریبان به حجاب ملکوت
حوریان دست به گیسوی پریشان ز قصور

گوش خضرا همه پر غلغله ی دیو و پری
سطح غبرا همه پر ولوله ی وحش طیور

غرق دریای تحیر ز لب خشک تو نوح
دست حیرت به دل از صبر تو ایوب صبور

مرتضی با دل افروخته لاحول کنان
مصطفی با جگر سوخته حیران و حصور

کوفیان دست به تاراج حرم کرده دراز
آهوان حرم از واهمه در شیون و شور

انبیا محو تماشا و ملائک مبهوت
شمر سرشار تمنا و تو سرگرم حضور

#امام_حسین_مصیبت

بالا نشین نیزه اعدا حسین من
آرام جان زینب کبری حسین من

پای سر بریده ات ای سایه سرم
آید صدای گریه زهرا حسین من

دیشب تنور خولی و امروز روی نی
برگو کجاست جای تو فردا حسین من

قرآن بخوان زنیزه که این کوفیان پست
کمتر مرا کنند تماشا حسین من

مارا به بزم زاده مرجانه می برند
زینب کجا و مجلس اعدا حسین من

با دختر سه ساله ات یک دم سخن بگو
ذکر لبش ببین شده بابا حسین من