#شب_جمعه

#امام_حسین_ع 

 


سر جدا بود ولی پیکرش افتاد زمین

روی تل لطمه زنان خواهرش افتاد زمین


آمد و دید که دارد ز قفا می بُرَّد

او زِ پرپر زدن یاورش افتاد زمین


تا علمدار زمین خورد عدویش میگفت

بی پناه است همه لشکرش افتاد زمین


دامن طفل حسین ابن علی سوخته و

در بیابان بلا دخترش افتاد زمین


بسته بر نیزه شده یک سر کوچک ای وای

سر اصغر جلوی مادرش افتاد زمین


زیر لب عمه ی سادات دمادم  گوید

وای از آن دم که علی اکبرش افتاد زمین


کَند با خنجر خود قبر برای پسرش

از غم و داغ علی اصغرش افتاد زمین


ای خدا نیست ببیند که میان بازار 

دخترش با رخ بی معجرش افتاد زمین


از غم دوری او دختر خونین بدنش

ناله سر داد و کنار سرش افتاد زمین



عبدِ کریم

#شب_جمعه

#امام_حسین_ع 

 


او که مثل من هزاران دربه در دارد، رفیق!

این محال است از یکی مان چشم بر دارد،رفیق!


آن زمانی که درون روضه می آئیم ما

شخص او بر تک تک ماها نظر دارد رفیق


این مرام اوست از ما چشم پوشی میکند

ورنه خوب از حال و روز ما خبر دارد رفیق


این نشستن را میان روضه دست کم نگیر

یک نفس در روضه ها خیلی اثر دارد رفیق


هر چه شد خرج عزایش آسمانی میشود

چای بعد از روضه هم طعمی دگر دارد رفیق


بسکه با ما مهربانی کرد ، انگاری حسین،

بر گنهکاران نگاهی ویژه تر دارد رفیق!


شاهراه بندگی تنها حسین فاطمه ست

بی حسین راه سعادت هم خطر دارد رفیق!


مرهمی بر زخم های قلب مولا میشود

هر که بین روضه هایش چشم تر دارد رفیق


مادرش زهرا برای ما دعاها میکند

با همان دستی که بر روی کمر دارد...رفیق!



سینا نژاد سلامتی

مولودی امام حسین (ع)

به جای جای دلم جای پای توست ، حسین

خوشم که حنجرم نینوای توست ، حسین

 

هزارچشمۀ اشکم مگر دهند به چشم 2

خدا گواست که وقف عزای توست ، حسین

 

صفا و مرو  و رکن و مقام و کعبۀ من2

به کربلات قسم کربلای توست ، حسین

 

به هرزمان که بخوانند نسل ها قرآن 2

درون حنجره هاشان صدای توست حسین

 

به عالمی درِ دل بسته ام زِ روز ازل2

مگر بروی تو این خانه جای توست حسین

 

معمای خون تو را جزء خدا نداند کس

به خون تو که خدا خون بهای توست حسین

 

اگرچه کعبه بُوَد،قبله ام به وقت نماز 2

دلم به جانب صحن وسرای توست حسین

 

بهشت باد به اهلِ بهشت ارزانی 2

بهشتِ من حرم باصفای توست حسین

 

زیارت همه پیغمبران زیارتِ حق

زیارتِ سرِ از تن جدای توست حسین

 

تو آن صحیفۀ  صد پارۀ ورق ورقی

که زخمهای تنت آیه های توست حسین

*ایام ایام میلادِ ، اما بعضی ها دارن گریه میکنند قطرات اشکی که برصورت ها می غلطه . خوش به حال اونایی که الان دلاشون کربلاست پایین پای ابی عبدالله ، تلِ زینبیه ، حرم علمدار ، قربونت برم آقا جونم ...*

 

قرآن تو آن صحیفۀ  صد پارۀ ورق ورقی

که زخمهای تنت آیه های توست حسین

 

*اونایی که میخوان گریه کنند اگه رفتی کربلا ، همه مریضارو دعا کن*

*وارد حجره شد دید مادرش فاطمه داره گریه میکنه ، دخترم چی شده ...؟ چرا گریه میکنی ...؟ گفت بابا ، این بچه ای که تو رحم دارم با من حرف میزنه """

گفت دخترم اینکه چیز عجیبی نیست ، این که دیگه گریه نداره ... " تو هم وقتی مادرت باردار بود ، تو هم با مادرت صحبت می کردی . این که گریه نداره ... گفت بابا من به مادرم دلداری میدادم ، میگفتم مادر غصه نخور ... غصه نخور تنهاشدی ... غصه نخور کسی نیومده ... من به مادرم دلداری میدادم اما بابا ... این بچه حرفاش یه جوریه ... جیگرِ منو میسوزونه ... گفت چی میگه ، گفت بابا حرفای عجیبی میزنه گاهی میگه :انا العُریان ... انا المَظلوم  ...

اما بابا یه حرفی میزنه جگرم میسوزه ، بابا این حرفو به من بگو چیه داستانش این حرف"

_گفت چی میگه فاطمه؟گفت صدامیزنه انالعَطشان ..... _پیغمبر شروع کرد گریه کردن  ..... فاطمه یه روز میاد همین بچتُ بین دو نهر آب .... خیلی سخته برای یه مادر درمورد بچه اش ... اما من نمیدونم چطور پیغمبر طاقت آورد ..... میخواست زودتر روضه خوان باشه ...صدا زد فاطمه ، سراز بدنش جدا میکنند ....بدنشُ عریان میکنند بهش آب نمیدن .... دستای گدایت رو بیار بالا ، بیشتر از این اذیتت نکنم ، اگه کربلا میخوای حاجت داری ، اگه مریض داری ، اول حاجت ظهور امام زمان باشه .....ازپرده دل صدا بزن:یاحسین .......

عاشورا

آسمان بودی و آخر به زمین افتادی
به بر دیده ی دلبر به زمین افتادی
آن قدر خون ز تنت رفت ز تیر و نیزه
بی رمق گشتی و دیگر به زمین افتادی
هر چه خون بود ز جسم تو برون آمد و باز
بین خون ها چه شناور به زمین افتادی
تکیه بر نیزه ی خونین غریبی کردی
ایستادی ولی آخر به زمین افتادی
ایستادی که مگر خیمه نگردد غارت
ای همه غیرت حیدر به زمین افتادی
یک بیابان همه پر بود پر از بی کسی ات
دور از یار و برادر به زمین افتادی
همه ی دشت پر از جام شقایق ها بود
بین هفتاد و دو ساغر به زمین افتادی
آمد از خیمه گه و قتلگه ات را می دید
پیش چشم تر خواهر به زمین افتادی
امت دین نبی این همه بودند و تو باز
ای همه عشق پیمبر به زمین افتادی
پیش چشمان پر از اشک عزای زهرا
ای گل فاطمه با سر به زمین افتادی
نگران نیست کسی باز سرت ضربه خورد
چون روی دامن مادر به زمین افتادی
به بر دیده ی زینب ز سر نیزه حسین
سنگ می خورد و مکرر به زمین می خوردی

.......


در راه خدا تو برترین فریادی
از بهر بقای دین حق جان دادی
گویا همه آسمان زمین خورد حسین
آن دفعه ی آخر که زمین افتادی

محمد مبشری

وداع_امام_حسین_حضرت_زینب

میروی پشت سرت این دل من جا مانده
قدری آهسته که فرمایش زهرا مانده

بسکه سرگرم تماشای تو بودم دیدی؟
همه ی دشت به من گرم تماشا مانده

 خوب شد نیست اباالفضل ببیند اینجا
 خواهرش در وسط معرکه تنها مانده

بوسه بر زیر گلویت عوض مادر بود
 نوبت بوسه ی من بر روی رگها مانده

#محمد_حسن_بیات_لو