روضه امام عسکری(ع)

 زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان
*وقتی از بدن خون میره،اول اثری که میذاره روی دست ِ، قوت دست و پا رو میگیره*
زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان
 لرزه افکنده ز پا تا به سرم مهدی جان
 به لب خشک پدر جرعه ی آبی برسان
*جیگرم داره میسوزه بابا*
 که من از سوز عطش شعله ورم مهدی جان
 قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد
 کشته از صحنه ی دیوار و درم مهدی جان
 لحظه ای نیست عزیزم که تداعی نشود
 وقعه ی کرب و بلا در نظرم مهدی جان
 قدح آب روان تا به لبم شد نزدیک
 عطش اهل حرم زد شررم مهدی جان
 بشکند دستی که با بغض علی سیلی زد
 به رخ عمه ی نیکو سیرم مهدی جان
*دستش داره میلرزه،غلامش رو صدا زد،فرمود:برو تو حجره به عزیز دلم بگو بیاد، میگه وارد حجره شدم دیدم آقازاده ای صورت به سجده گذاشته،انگشت سبابه رو بالا آورده داره دعا میکنه برا بابا،گفتم:آقازاده باباتون صداتون میکنه،همچین که صورت برداشت،صورت مثل قرص ماه، مؤدب اومد. امام عسکری فرمود:مهدی جان! پسرم میخوام تو به من آب بدی،آب رو گرفت جلوی لبای تشنه و خونی بابا،بابای مظلومم،بابای غریبم."همین جا سؤالی میکنیم" یا صاحب الزمان! سن و سالی نداشتی میدونم،بابات جوون بود میدونم،اما تلاش کردی گفتی بابام تشنه از دنیا نره. من بمیرم برا اون آقایی که تشنه افتاد توی گودال*
همه از خیمه ها بیرون دویدن
ولی سالار زینب را ندیدن
*یکی میگه ذوالجناح آقام رو چه کردی؟یکی میگه:ذوالجناح! مولام رو چه کردی؟ یکی میگه: ذوالجناح داداشم رو چه کردی؟ یه وقت دیدن یه دختر همه زنهارو کنار زد،همچین که اومد کنار ذوالجناح،گفتن سکینه میخواد چه کنه؟ دستش رو بالا آورد،انداخت گردن ذوالجناح،اسب بابام!،میدونم بابام رو کشتن،اما ازت یه سئوال دارم،وقتی بابام میرفت میدون،لباش تشنه بود،بگو ببینم آیا به بابام آب دادن یا نه؟."بگم جیگرت بسوزه،من از زبون ذوالجناح میگم:"*
هر چه می گفت که من تشنه لبم سنگ زدن
ناله اش در دل کوفی اثر داشت نداشت

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.