فاطمیه

گوشه ی چادر تو تا که به در میگیرد
مرتضی پشت سرت دست به سر میگیرد

تو فقط فضه بیا فاطمه را زود ببر

(خوب دقت کن بعد گریه کن)

چون که دارد دَم در معرکه در میگیرد

* داره شلوغ میشه ... ناموس من بین در و دیوار گیر کرده(یا الله یاالله) *


از همان روز که برگشتی از آن کوچه حسن
زانویش را چه غریبانه به بر میگیرد

دخترت گفت در این خانه که نامحرم نیست

 *حرف دخترته ... دخترت داره این حرفو میگه*

دخترت گفت در این خانه که نامحرم نیست
پس چرا مادرمان رُخ ز پدر میگیرد

 * چرا صورتشو میپوشونه؟!*

فاطمه! دخترمان حال تو را میداند
چند روزیست تو را زیر نظر میگیرد

زودتر خوب شوی فاطمه جان خوبتر است
زن همسایه سه ماه است خبر میگیرد

*خوب میفهمی چی میگم ... اونا زدند ، میخوان ببینند صیدشون کی میمیره *

زن همسایه سه ماه است خبر میگیرد ...
یا زهرا ...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.